کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکوع و سجود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکوع و سجود
فرهنگ گنجواژه
عبادت.
-
واژههای مشابه
-
رکوع کردن
لغتنامه دهخدا
رکوع کردن . [ رُک َ دَ ] (مص مرکب ) به رکوع رفتن . پشت خم کردن . پشت خم دادن . حالت رکوع مرد نمازگزار گرفتن : نرگس همی رکوع کند در میان باغ زیرا که کرد فاخته بر سرو مؤذنی .منوچهری .
-
رکوع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارکع
-
جستوجو در متن
-
ارکان
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ رکن . 1 - پایه ها. 2 - در نماز: تکبیرة الاحرام ، قیام ، رکوع و سجود.
-
سجود
لغتنامه دهخدا
سجود. [ س ُ ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن وفروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ترجمان القرآن ). سر بر زمین نهادن و فروتنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ) (دهار) : از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام ...
-
تعدیل ارکان
لغتنامه دهخدا
تعدیل ارکان . [ ت َ ل ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح فقه به آهستگی ، راست و درست ادا کردن رکوع و سجود و غیره . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
مقارنات
لغتنامه دهخدا
مقارنات . [ م ُ رِ ] (ع اِ) ج ِ مقارنة (تأنیث مقارن ). رجوع به مقارن شود.- مقارنات نماز ؛ اعمال یا اقوالی که در نماز باید بجای آورد چون : نیت ، تکبیرةالاحرام ، قرأات ، رکوع ، سجود و تشهد. رجوع به رسائل عملیه و جامع عباسی ص 43 شود.
-
قومة
لغتنامه دهخدا
قومة.[ ق َ م َ ] (ع مص ) بهمه ٔ معانی رجوع به قیام (مص ) شود. || یک بار برخاستن . (از اقرب الموارد) || مابین الرکعتین قومة؛ یعنی دروا شدن میان رکوع و سجود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) قومة الانسان ؛ بالای مردم . قامت انسان .
-
قیش
لغتنامه دهخدا
قیش . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) چرم . || تسمه . دوال کمر. || چرمی که سلمانیان تیغ خود را بدان تیز کند. (فرهنگ فارسی معین ) : تیغ را مالید بر قیشی که بودپیش تخمش در رکوع و در سجود. عارف (از فرهنگ فارسی معین ).|| نان خمیر و فطیر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رکن] 'arkān ۱. = رکن۲. اصول؛ مبانی.۳. افراد مهم؛ بزرگان.۴. [قدیمی] = 〈 ارکان اربعه〈 ارکان اربعه: [قدیمی] مجموع عناصر اربعه (آب، باد، خاک، و آتش).〈 ارکان حرب: (نظامی) [منسوخ] ستاد ارتش.〈 ارکان دولت: بزرگان و س...
-
صلاةکسوف
لغتنامه دهخدا
صلاةکسوف . [ ص َ ت ِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز آفتاب گرفتن . نمازی که به هنگام گرفتن آفتاب خوانند و به هنگام گرفتن ماه و آمدن زلزله و هر مخوف آسمانی نیز. در ترجمه ٔ نهایه آمده : فریضه ٔ واجب است و روا نبود ترکش کردن بر هیچ حالی و مستحب است ...
-
مکبر
لغتنامه دهخدا
مکبر. [ م ُ ک َب ْ ب ِ ] (ع ص ) تکبیرگوینده در نماز جماعت . (ناظم الاطباء). آن که در نمازهای جماعت به آواز بلند تکبیر گوید تا مأمومان از رکوع و سجود و قیام و قعود امام آگاه گردند. تکبیرگوی در مسجد و آن کسی است که قیام و قعود امام را به مأمومین اعلا...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طفیل بن مدرک الغفاری . ابن مندة گوید: ابن بنت منیع او را از صحابه دانسته است . عسقلانی [ صاحب اصابه ] می گوید: این قول ابن مندة درباره ٔخالد را در کتاب ابن بنت منیع نیافتم ، فقط او در ترجمه ٔ حال مدرک حدیثی ایراد کرده است و آ...