کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکائب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکائب
لغتنامه دهخدا
رکائب . [ رَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ رِکاب به معنی شتران که بدان سفر کرده شود. واحد ندارد یا واحد آن راحلة است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : زهی طلعتت بر فراز رکائب فروزان چو بر آسمان نجم ثاقب . ؟مردان از کار بازماندند و ا...
-
جستوجو در متن
-
رکایب
لغتنامه دهخدا
رکایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) رکائب . ج ِ رکاب ؛ شتران سواری . (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رکاب و رکائب شود.
-
حرائب
لغتنامه دهخدا
حرائب . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ حَریبة. حَریبةالرجل ؛ مال مسلوبه ٔ مرد یا مال که بدان زندگانی نماید. (منتهی الارب ) : مردان از کار بازماندندو اموال و خزاین و حرائب و مراکب و رکائب و سلاحها سپری شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 56).
-
رکاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rekāb ۱. [جمع: رُکُب] حلقۀ فلزی که به زین اسب آویزان میکنند و هنگام سوار شدن پا در آن میگذارند.۲. پلهمانندی در کنار درشکه، اتومبیل، یا اتوبوس که مسافران هنگام سوار شدن و پیاده شدن پا بر آن میگذارند.۳. [جمع: رکائب] [قدیمی، مجاز] اسبِ ...
-
عضرفوط
لغتنامه دهخدا
عضرفوط. [ ع َ رَ ] (ع اِ) کرمکی است سپید نازک ، که بدان انگشتان زنان را تشبیه دهند. یا گربه ٔ نر که از دواب دیوان است . (منتهی الارب ). به فارسی آن را کرباسو گویند، و گویند جانوری است سفید و نرم که انگشت دختران را بدان تشبیه کنند. (غیاث اللغات ) (آنن...
-
زیت رکابی
لغتنامه دهخدا
زیت رکابی . [ زَ / زِ ت ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) زیت فلسطینی . زیت الاضحا. زیت الانفاق . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). زیت رکابی ، انفاق است و اهل عراق زیت الرکابی خوانند بدان سبب که به شتر می آورند از شام و اهل مصر زیت فلسطینی خوانند... (اختیارات بدیعی...
-
رکوبة
لغتنامه دهخدا
رکوبة. [ رَ ب َ ] (ع ص ، اِ) ستور برنشستنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه برنشست را شاید. (دهار). ستور حاضر و آماده برای سواری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماده شتر صالح برای سوار شدن یا ماده شتر رام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). |...
-
اجمام
لغتنامه دهخدا
اجمام . [ اِ ] (ع مص ) آسایش دادن (ستور را). (منتهی الارب ). برآسایانیدن . (تاج المصادر) : ملک نوح و امیر سبکتکین و محمود از بهر اجمام مراکب و رکائب و اقتسام غنایم و رغائب دو سه روزی به هراة توقف کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || نزدیک آمدن . (تاج ال...
-
افناء
لغتنامه دهخدا
افناء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ناشناخته نسب . (ناظم الاطباء): فلان من افناءالناس ؛ یعنی او ناشناخته نسب است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- از افناء ناس بودن ؛ ناشناخته نسب بودن . (یادداشت مؤلف ).|| در تداول فارسی بمعنی اطرافیان و حواشی : تا طبقات ح...
-
عضد
لغتنامه دهخدا
عضد. [ ع َ ] (ع مص ) یاری کردن کسی را و مدد کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یاری کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || بر بازوی کسی زدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بر بازو زدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر ب...
-
امیدی طهرانی
لغتنامه دهخدا
امیدی طهرانی . [ اُ دی ِ طِ ] (اِخ ) ارجاسب یا مسعود . از شاگردان حکیم معروف جلال الدین دوانی بوده و در قصیده سرایی مهارت داشته و با شاه اسماعیل صفوی معاصر بوده است . بر سر آب مزرعه ای که در ری داشته منازعه کرده و در میان جنگ و جدال شهادت یافته است و...
-
رکاب
لغتنامه دهخدا
رکاب . [ رِ ] (ع اِ) شتران که بدان سفر کرده شود (واحد ندارد) یا واحد آن راحلة است . ج ، رُکُب و رِکابات و رَکائِب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شتر که واحد آن راحلة است و ج ، رکائب و رکب و رکابات . (از اقرب الموارد). شتران که بر آن سفر کنند. اش...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی الحدیث : لا صدقةَ فی الابل الجارة و هی رکائب القوم لان الصدقة فی السوائم . (منتهی الارب )...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...