کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رو زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کعبه رو
لغتنامه دهخدا
کعبه رو. [ ک َ ب َ / ب ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) آنکه به کعبه رود. آنکه قصد کعبه کند. زائر کعبه : کعبه روی عزم ره آغاز کردقاعده ٔ کعبه روان ساز کرد. نظامی .نالان به سر کوی تو آئیم که ذوقی است در قافله ٔ کعبه روان بانگ جرس را.کمال خجندی (از آنندراج ).
-
گرد رو
لغتنامه دهخدا
گرد رو. [ گ ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اطراف و دور رو. (از برهان ) (از آنندراج ) : گلشن حسن تو از آب گهر سیراب است گرد رو چاه زنخدان ترا دولاب است . سعید اشرف (از آنندراج ). || تسبیحی از مروارید که زنان بجهت خوش آیندگی بر گرد روی خود بندند. (بره...
-
گرم رو
لغتنامه دهخدا
گرم رو. [ گ َ رَ / رُ ] (نف مرکب ) شتاب رو. (رشیدی ). تعجیل و شتاب کننده . (برهان ). تیزرو. (آنندراج ). آنکه بشتاب رود : اگر دیر شد گرم رو باش و چست ز دیرآمدن غم ندارد درست .سعدی .قلم بیمن یمینش چو گرم رو مرغیست که خط بروم برد دمبدم ز هندوبار. سعدی ....
-
پریرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari ru) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
خوبرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: xub ru) دارای چهرهای زیبا ، زیبا .
-
خوشرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: xoš ru) (به مجاز) دارای چهرهی متبسم و مهربان ، دارای چهرهی زیبا و قشنگ .
-
فرّخ رو
فرهنگ نامها
(تلفظ: farrox ru) (= فرخ چهر) ، ← فرخ چهر .
-
سمنرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: saman ru) (= سمن چهر) ، ← سمن چهر .
-
سیمینرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: simin ru) (= سیمین عذار) ، ← سیمین عذار .
-
sewer
فاضلابرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] هریک از مجاری بزرگ و لولهها و تونلهای جمعآوری فاضلاب در شهرها
-
camptodromous
قوسیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی رگبندی شانهای که در آن رگبرگهای دومین به حاشیه برگ نمیرسند
-
reticulodromous
مشبکرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی رگبندی شانهای که در آن رگبرگهای دومین قبل از رسیدن به حاشیۀ برگ بهطور مکرر منشعب میشوند و ساختاری شبکهای و متراکم تشکیل میدهند
-
eucamptodromous
هوقوسیرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] نوعی رگبندی شانهای که رگبرگهای دومین در نزدیکی حاشیه برگ به سمت بالا خم میشوند، اما بهطور مستقیم به رگبرگهای دومین مجاور وصل میشوند
-
carryover 2/ carry-over
همراهرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] مادۀ مایع یا جامد زائدی که همراه با خروجی بالای برج تقطیر (overhead) یا برج جذب یا واکنشگاه از آنها خارج میشود
-
concurrent 2
همرو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی دو یا چند عمل که در رایانه بهطور همزمان انجام میشوند