کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روانه گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روانه گردیدن
لغتنامه دهخدا
روانه گردیدن . [ رَ ن َ / ن ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) روانه شدن . رجوع به روانه شدن شود : نماند خوف اگر کردی روانه نخواهد اسب تازی تازیانه .شیخ شبستری .
-
واژههای مشابه
-
dolly pusher
روانهبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] متصدی روانه
-
روانه ساختن
لغتنامه دهخدا
روانه ساختن . [ رَ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب ) روانه کردن . رجوع به روانه کردن شود.
-
روانه شدن
لغتنامه دهخدا
روانه شدن . [ رَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رفتن . راهی شدن . براه افتادن . فرستاده شدن . روان شدن : برون کن از دل اندوه زمانه مگر خوشدل شوی زینجا روانه . ناصرخسرو.و یعقوب با پسران روانه شدند. (قصص الانبیاء). چون این نامه روانه شد ولایت قسمت کردند...
-
روانه کردن
لغتنامه دهخدا
روانه کردن . [ رَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب )حرکت دادن . (ناظم الاطباء). فرستادن . گسیل کردن . ارسال کردن . به راه انداختن . راهی کردن . روان کردن . رجوع به روان و روان کردن و روانه شدن شود : وبفرمود تا... طعام ... بدو دادند و او را دل خوش روانه کر...
-
روانه ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
اذهب , علاقة موقتة
-
روانه شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِبتعثَ
-
روانه…شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِتَّجَهَ إلي
-
روانه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارسالية , اطرد , انطلاق , عافية
-
روانه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قادر
-
روانه کردن
لهجه و گویش تهرانی
فرستادن
-
dolly shot
نمای روانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی نمای دوربینمتحرک که با دوربین نصبشده بر روانه فیلمبرداری شده باشد
-
جستوجو در متن
-
دوانه
لغتنامه دهخدا
دوانه . [ دَ ن َ ] (نف ) نعت فاعلی از دویدن مثل : روانه از رفتن .- دوانه گردیدن ؛ دوان شدن . دویدن . (یادداشت مؤلف ) : از سوزش کون دوانه گردی زآنگونه که در نیابدت تیر.سوزنی .