کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنگینکمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رنگینکمان
مترادف و متضاد
آزفنداک، قوسوقزح، کرکم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
rainbow
رنگینکمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] کمانی شامل نوارهای رنگی که از بازتاب و شکست نور خورشید در ذرات آب معلق در هوا پدید میآید
-
واژههای مشابه
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (اِمر.) قوس قزح .
-
رنگین کمان
لغتنامه دهخدا
رنگین کمان .[ رَ ک َ ] (اِ مرکب ) قوس قزح . (از برهان قاطع). به معنی قوس قزح است که آن را کمان شیطان می گفته اند. (آنندراج ). آژفنداک . رجوع به آژفنداک شود : ابر آمده از هر طرف ، رنگین کمان کرده به کف .خاقانی (از آنندراج ).
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ranginkamān کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد میشود؛ قوسوقزح؛ کمان رستم؛ کمان بهمن؛ کمان سام؛ آزفنداک؛ آژفنداک؛ آفنداک؛ کرکم؛ کلکم؛ نوس؛ نوسه؛ نوشه؛ سویسه؛ سرویسه؛ تربسه؛ تربیسه؛ ترسه؛ سدکیس؛ شدکیس؛ سرکیس؛ اغلی...
-
رنگین کمان
دیکشنری فارسی به عربی
قزحية , قوس قزح
-
رنگین کمان
واژهنامه آزاد
کمان هفت رنگی که گاهی پس از باران در آسمان دیده می شود. هنگام آب دادن به گل ها و آب پاشی هم ممکن است رنگین کمان کوچکی تشکیل شود. رنگین کمان بر اثر شکسته شدن نور خورشید به وجود می آید. در واقع قطره های آب مثل منشور عمل می کنند که وقتی نور از آن عبور م...
-
رنگین
واژگان مترادف و متضاد
الوان، پرنقشونگار، رنگارنگ، متلون
-
رنگین
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص نسب .) ملون ، گوناگون .
-
رنگین
لغتنامه دهخدا
رنگین . [ رَ ] (ص نسبی ) (از: رنگ + ین ، پسوند نسبت ) دارای رنگ . ملون . دارای صبغ. (ناظم الاطباء). مُصَبَّغ. بارنگ . رنگی : نابسوده دودست رنگین کردناچشیده به تارک اندر تاخت . رودکی .پوپک دیدم بحوالی سرخس بانگک بربرده به ابر اندراچادرکی دیدم رنگین بر...
-
رنگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رنگ) rangin ۱. رنگی؛ رنگدار؛ دارای رنگ؛ رنگشده.۲. رنگارنگ: شیشههای رنگرنگ آن نور را / مینماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱: ۷۶۶).۳. [مجاز] پر از غذاهای گوناگون.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] فریبنده: از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که...
-
dew bow
رنگینکمان شبنم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] رنگینکمانی حاصل از قطرههای شبنم بر روی چمن
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ] (اِخ ) از دیه های کوزدر. (تاریخ قم ، ص 141).
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...
-
کمان
واژگان مترادف و متضاد
شیز، قوس، کمانه، گوژ، وتر