کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمدة
لغتنامه دهخدا
رمدة. [ رَ م ِدَ ] (ع ص ) عین رمدة؛ چشم دردآگین . (منتهی الارب ).
-
رمدة
لغتنامه دهخدا
رمدة. [ رِ دَ ] (ع اِ) چیز اندک و حقیر، منه : ماترکوا الا رمدة حتان ؛ ای لم یبق منهم الا ما تدلک به یدیک ثم تنفخه فی الریح بعد حته . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) .
-
رمدة
لغتنامه دهخدا
رمدة. [ رُ دَ ] (ع اِمص ) رنگ خاکی که به سپیدی زند. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حتان
لغتنامه دهخدا
حتان . [ ح َ ت ْ تا ] (ع اِ) رِمْدَة حَتّان . (منتهی الارب ). رجوع به رِمدَة شود.
-
رمداء
لغتنامه دهخدا
رمداء. [ رَ ] (ع ص ) چشم آشفته از درد یا آسیب . رَمِدة.(از اقرب الموارد). رجوع به رَمِدة شود. || (اِ) شترمرغ . (منتهی الارب ). نعامة. (اقرب الموارد). شترمرغ بدان جهت که خاکستری رنگ است . (آنندراج ).
-
دردگین
لغتنامه دهخدا
دردگین . [ دَ ] (ص مرکب ) دردگن . دردناک . دردمند. ضعیف شده . دردناک . بِدردآورده شده . (ناظم الاطباء). اَلِم . اَلِمَة. وَجِع. شَکِع. ألیم . نَصِب : اَنسی ̍، نسی ٔ، ملک ؛ مرد دردگین . (منتهی الارب ). اکتلاء؛ دردگین کرده شدن از ضرب . تعص ؛ دردگین شد...