کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رقع
لغتنامه دهخدا
رقع. [ رُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ رُقَعَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رقعه شود.
-
رقاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] reqā' ۱. [جمعِ رُقعَة] = رقعه۲. (هنر) در خوشنویسی، نوعی خط از شش خطی که ابنمقله اختراع کرده است.
-
پینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرک، پرگاله ۲. رقعه، غاز، وصله
-
نامه
واژگان مترادف و متضاد
جریده، خط، دستخط، رقعه، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته
-
هفت شادروان ادکن
لغتنامه دهخدا
هفت شادروان ادکن . [ هََ دُرْ ن ِ اَ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی هفت رقعه ٔ ادکن است که کنایه از هفت طبقه ٔ زمین باشد. (برهان ). رجوع به هفت رقعه ٔ ادکن و هفت خاک شود.
-
ورنگ
لغتنامه دهخدا
ورنگ . [ وَ رَ ] (اِ) پاره و رقعه . || رفوگری . (ناظم الاطباء).
-
بازافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāz[']afkan قطعهای پارچه که صوفیان و درویشان به لباس خود میدوختند؛ رقعه؛ پینه.
-
بطاقة
لغتنامه دهخدا
بطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت ب...
-
بطاقه
واژهنامه آزاد
بطاقة. [ ب ِ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). حدقه . (یادداشت مؤلف ). || پاره ٔ کاغذ که بر آن رقم قیمت نوشته میان طاقه گذارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ورقه و رقعه ٔ خرد که بر جامه آویزند و قیمت ب...
-
عریضه
واژگان مترادف و متضاد
خط، رقعه، رقیمه، طومار، عرضحال، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نبشته، نوشته، ورقه
-
مراسله
واژگان مترادف و متضاد
خط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نوشته ≠ مکالمه
-
مکتوب
واژگان مترادف و متضاد
خط، دستخط، رقعه، رقیمه، طومار، عریضه، مراسله، مرقومه، مرقوم، منشور، نامه، نوشته، بنشته ≠ منقول، ملفوظ
-
نگارش نامه
لغتنامه دهخدا
نگارش نامه . [ ن ِ رِ م َ / م ِ] (اِ مرکب ) مکتوب . مراسله . رقعه . (ناظم الاطباء).
-
نطع شطرنج
لغتنامه دهخدا
نطع شطرنج . [ ن َ ع ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ) رقعه ٔ شطرنج . بساط شطرنج . صفحه ٔ شطرنج . رجوع به نَطع شود.
-
ورقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. صفحهبرگه، ورق ۲. پشیزه، پوست، پوسته، قشر، لایه ۳. رقعه، عریضه، مکتوب، منشور