کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رقبه
/raqabe/
معنی
۱. [جمع: رِقاب] گردن.
۲. [جمع: رقبات] [مجاز] ملک و زمینی که به کسی داده میشود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقبه
فرهنگ فارسی معین
(رَ قَ بِ) [ ع . رقبة ] (اِ.) 1 - گردن . 2 - بنده ، غلام . 3 - مِلکی که به کسی سپرده می شودکه تا پایان عمر از آن بهره ببرد.
-
رقبه
لغتنامه دهخدا
رقبه . [ رَ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) رقبة. اطراف و نواحی و پیرامن . || حصار. || میدان . || حیطه . (ناظم الاطباء).- از رقبه ٔ اطاعت خارج شدن ؛ از پیرامون اطاعت و از حیطه ٔ تصرف بیرون شدن . (ناظم الاطباء).- در رقبه ٔ اطاعت ؛ یعنی در حیطه ٔ تصرف . (ناظم الا...
-
رقبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رقبَة] [قدیمی] raqabe ۱. [جمع: رِقاب] گردن.۲. [جمع: رقبات] [مجاز] ملک و زمینی که به کسی داده میشود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد.
-
واژههای مشابه
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رَ ب َ ] (ع اِ) زمینی که نزدیک به آب رود باشد حالا مطلق زمین متعلقه ٔ ده را گویند. (آنندراج ).- رقبةالنهر ؛ مجرای میاه . ج ، رقاب . (مهذب الاسماء).
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رَ ب َ ] (ع اِمص ) رِقبَة. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به رِقبَة شود. || رَقابَة. (ناظم الاطباء). رجوع به رقابة شود.
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رَ ق َ ب َ ] (ع اِ) گردن . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (فرهنگ نظام ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). سپس گردن یا بن گردن یا گردن . ج ، رَقب . رِقاب . اَرقُب . رَقَبات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گردن . جید. عنق . (یادداشت مؤلف ). گردن . سپس گ...
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رَ ق َ ب َ ] (ع اِ) یا رقبه . بنده و عبد و غلام . (ناظم الاطباء). بنده و عبد. کسانی که به سکون «قاف » خوانند خطاست (غیاث اللغات ) : دین و دنیا ازو دومن ذلک رقبه ٔ او رقاب را مالک . اوحدی .|| گردن . (ناظم الاطباء).
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رِ ب َ ] (ع اِمص ) نگهبانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حراست . (از اقرب الموارد). پاسداری . || ترس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بی فرزندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رِ ب َ ] (ع مص ) یا رَقبَة. چشم داشتن و انتظار کردن کسی را: رقبه رقبةً و رقباناً و رقوباً و رقابةً و رقوباً و رَقَبَةً. (منتهی الارب ). چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). چشم داشتن و انتظار کردن . (آنندراج ). کسی را چشم داشتن . (دهار) (از اقرب...
-
رقبة
لغتنامه دهخدا
رقبة. [ رُ ب َ ] (ع اِ) مغاکی به جهت شکارپلنگ ، چنانکه زبیه مغاکی است جهت شکار شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
رَقَبَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
گردن (اصطلاحاً در مورد برده ها نيز استعمال مي شود چون قيد بردگي به گردن دارند )
-
خیط رقبه
لغتنامه دهخدا
خیط رقبه . [ خ َ طِ رَ ق َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغزحرام . مهره ٔ گردن . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
اطاعت و رقبه
فرهنگ گنجواژه
فرمانبری