رقبه . [ رَ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) رقبة. اطراف و نواحی و پیرامن . || حصار. || میدان . || حیطه . (ناظم الاطباء).
- از رقبه ٔ اطاعت خارج شدن ؛ از پیرامون اطاعت و از حیطه ٔ تصرف بیرون شدن . (ناظم الاطباء).
- در رقبه ٔ اطاعت ؛ یعنی در حیطه ٔ تصرف . (ناظم الاطباء).
|| زمینی که نزدیک به آب باشد. (غیاث اللغات ). رجوع به رَقبَة شود. || اراضی متعلق به ده . (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) : اگر رقبه خلل یابد از اوقاف جبران بکنند. (راحة الصدور ص 67).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.