کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رَ ] (ع مص ) خواهانی نمودن چیزی را:رغب فیه . (از منتهی الارب ). خواهانی کردن در چیزی . (دهار). اراده کردن و خواهانی نمودن در چیزی . (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی . (مصادر زوزنی ). رُغب .رَغبَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مص...
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رَ غ َ ] (ع مص ) زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت ؛ رغب الیه . (منتهی الارب ). زاری نمودن بسوی کسی و به خضوع و خشوع خواستن چیزی را؛ رغب الیه . (ناظم الاطباء). || مزیت نهادن خود را بر چیزی : رغب بنفسه عنه . (از ناظم الاطباء)...
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رُ ] (ع مص ، اِمص ) رُغُب . پرخوری . گشادی معده . (ناظم الاطباء). بسیارخواری . (دهار). بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رُغُب شود.
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رُ ] (ع مص ) یا رَغب . مصدر به معنی رَغب . (ناظم الاطباء). رجوع به رَغب شود. || مصدر به معنی رُغُب . (ناظم الاطباء). رجوع به رُغُب شود.
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رُ غ ُ ] (ع ص ) ارض رغب ؛ زمین نرم فراخ ریگناک یا زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به رَغاب ورُغاث شود. || واد رغب ؛ رودبار فراخ آب بسیاربردار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الا...
-
رغب
لغتنامه دهخدا
رغب . [ رُ غ ُ ] (ع مص ) رُغب . فراخ و کلان گردیدن رودبار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نرم و فراخ گردیدن زمین . (ناظم الاطباء). نرم شدن هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آزمند و حریص شدن و دارای شره گردیدن . (ناظم الاطباء). شره و آزنمودن ...
-
واژههای همآوا
-
رقب
لغتنامه دهخدا
رقب . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَقَبَة. (منتهی الارب ). رجوع به رقبة شود.
-
رقب
لغتنامه دهخدا
رقب . [ رَ ق َ ] (ع اِمص ) ستبری گردن . (منتهی الارب ). ستبری گردن . ج ، رُقُب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ستبری گردن . اسم است از ارقب . (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ رَقَبَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (متن اللغة). رجوع به رقبة شود.
-
رقب
لغتنامه دهخدا
رقب . [ رُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || ج ِ رَقَب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رقیب و رقب [ رَ ق َ ] شود.
-
جستوجو در متن
-
رغبی
لغتنامه دهخدا
رغبی . [ رُ با ] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). رجوع به رغب شود.
-
رغباء
لغتنامه دهخدا
رغباء. [ رَ ](ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی رَغبی ̍ و رُغبی ̍ و رَغَب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَغب شود.
-
رغبی
لغتنامه دهخدا
رغبی . [ رَ با] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت . (منتهی الارب ). || مزیت نهادن خود را بر دیگری : رغب بنفسه عنه . (منتهی الارب ). رجوع به رغب شود.
-
رغبوتا
لغتنامه دهخدا
رغبوتا. [ رَ غ َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب .(ناظم الاطباء). زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت . (آنندراج ). رجوع به رَغَب شود.