رغب . [ رُ غ ُ ] (ع مص ) رُغب . فراخ و کلان گردیدن رودبار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نرم و فراخ گردیدن زمین . (ناظم الاطباء). نرم شدن هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آزمند و حریص شدن و دارای شره گردیدن . (ناظم الاطباء). شره و آزنمودن . (منتهی الارب ). || بسیار شدن خوردن کسی . (ناظم الاطباء). فراخ شکم شدن . (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شوم شدن کسی . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.