کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رعب
/ro'b/
معنی
۱. ترس؛ بیم؛ فزع؛ خوف.
۲. [قدیمی] ترسیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیم، پروا، ترس، جبن، سطوت، صولت، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
برابر فارسی
ترس
دیکشنری
dread, fear, terror
-
جستوجوی دقیق
-
رعب
واژگان مترادف و متضاد
بیم، پروا، ترس، جبن، سطوت، صولت، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
-
رعب
فرهنگ واژههای سره
ترس
-
رعب
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ترسیدن . 2 - (اِ.) ترس .
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رَ ] (ع اِ) افسون از سحر و جز آن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || وعده ٔ بد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). وعید. (اقرب الموارد). || عذاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سخن عربی دارای ...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رَ ع ِ ] (ع اِ) جایی که از آنجا کبوتران موسوم به راعبی را می آورند. (ناظم الاطباء).
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رَ] (ع مص ) یا رُعب . ترسیدن و فزع کردن . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (از اقرب الموارد). رُعب . (اقرب الموارد). رجوع به رُعب شود. || ترسانیدن کسی را، و آن کس را مرعوب و رعیب گویند. (از اقرب الموارد). || پرکردن حوض را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ] (ع اِ) یا رُعُب . جای درنشاندن پیکان در تیر. ج ، رِعَبَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ شود. || ترس و بیم . (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). ترس . (لغت نامه ٔ مقامات حر...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ] (ع مص ) یا رَعب . مصدر به معنی رَعب . (ناظم الاطباء). ترسا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ترسیدن . (از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (دهار) (از اقرب الموارد). رجوع به رُعُب و رَعب در معنی مصدری شود.
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ع ُ ] (ع اِ) یا رُعب . ترس و بیم . (ناظم الاطباء). ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رُعب . (اقرب الموارد). رجوع به رُعب در معنی اسمی شود. || رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ و رُعب شود.
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ع ُ ] (ع مص ) ترسانیدن . گویند: رعبته ؛ ای فزعته و نگویند ارعبته . (منتهی الارب ). ترسانیدن . (آنندراج ). || ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رُعب و رَعب شود.
-
رعب
دیکشنری عربی به فارسی
دهشت , ترس , خوف , وحشت , مورمور , بيزاري , اضطراب و ترس ناگهاني , هراس , وحشت زده کردن , در بيم و هراس انداختن
-
رعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ro'b ۱. ترس؛ بیم؛ فزع؛ خوف.۲. [قدیمی] ترسیدن.
-
واژههای مشابه
-
رُّعْبَ
فرهنگ واژگان قرآن
خوف و ترسي که دل را پر کند
-
رعب و وحشت
فرهنگ واژههای سره
ترس و هراس