رعب . [ رَ] (ع مص ) یا رُعب . ترسیدن و فزع کردن . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (از اقرب الموارد). رُعب . (اقرب الموارد). رجوع به رُعب شود. || ترسانیدن کسی را، و آن کس را مرعوب و رعیب گویند. (از اقرب الموارد). || پرکردن حوض را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). پر کردن حوض یا ظرف را. (از اقرب الموارد). پر کردن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). || بانگ کردن کبوتر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بریدن کوهان و جز آن ؛ رعب السنام و غیره . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکستن جای پیکان نشاندن تیر را؛ رعب السهم رعباً. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شکستن ترس و رعب کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سحر و افسون آوردن کاهن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.