کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسداق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رسداق
معنی
(رُ) [ معر. ] (اِ.) نک رستاق .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسداق
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ معر. ] (اِ.) نک رستاق .
-
رسداق
لغتنامه دهخدا
رسداق . [ رُ ] (معرب ، اِ) روستاک . معرب روستا. معرب روستاک .(یادداشت مؤلف ). دهاتی و ساکن ده . (ناظم الاطباء). بمعنی رستاق است . (از شعوری ج 2 ورق 24). فراء گفته است که الرسداق و الرستاق معرب است و نباید «رستاق » گفت . (از المعرب جوالیقی ص 158). و ...
-
جستوجو در متن
-
رسادیق
لغتنامه دهخدا
رسادیق . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رُسْداق . (ناظم الاطباء). رجوع به رسداق و رستاق و روستا و رساتیق شود.
-
رسدق
لغتنامه دهخدا
رسدق . [ رُ دَ ] (معرب ، اِ) با حذف الف به معنی اول ِ «رسداق » استعمال شده است . (از شعوری ج 2 ورق 24). رجوع به رسداق شود.
-
رساتیق
لغتنامه دهخدا
رساتیق . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رُسْتاق . (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). ج ِ رُسْتاق ، معرب و به معنی روستا. (از آنندراج ). دیه ها : مرد به شهر آمد و طواف می کرد و در رزادیق و رساتیق می گشت . (سندبادنامه ص 304).این بی اصل معری از لباس فضل پسر حمالی...
-
روستا
لغتنامه دهخدا
روستا. (اِ) در پهلوی رستاک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). معرب آن رستاق . (پور داود: یسنا ج 122 حاشیه ٔ4 از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رزداق . رسداق . (ازمنتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). ده . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
رستاق
لغتنامه دهخدا
رستاق . [ رُ ] (معرب ، اِ) رَستاق . روستا و ده و قریه . (ناظم الاطباء). روستا. ج ، رَساتیق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روستا. (دهار). معرب روستاک . ده . دیه . روستا. (فرهنگ فارسی معین ). روستا. سواد. رُزْداق . رُسْداق . روستاق . (یادداشت مؤلف ). مع...