رسداق . [ رُ ] (معرب ، اِ) روستاک . معرب روستا. معرب روستاک .(یادداشت مؤلف ). دهاتی و ساکن ده . (ناظم الاطباء). بمعنی رستاق است . (از شعوری ج 2 ورق 24). فراء گفته است که الرسداق و الرستاق معرب است و نباید «رستاق » گفت . (از المعرب جوالیقی ص 158). و رجوع به روستا و روستاک و رستاق شود. || رزداق . معرب روستاک .روستا. ده . قریه . (فرهنگ فارسی معین ). روستا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ناحیه ای که دارای چندین شهر خرید و فروش باشد. ج ، رَسادیق . || خیمه گاه خانه های کوچک و جگنی و خانه های دهاتی . || سردار دسته ای از مردمان . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.