کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسادیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسادیق
لغتنامه دهخدا
رسادیق . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رُسْداق . (ناظم الاطباء). رجوع به رسداق و رستاق و روستا و رساتیق شود.
-
جستوجو در متن
-
رساتیق
لغتنامه دهخدا
رساتیق . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رُسْتاق . (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب ). ج ِ رُسْتاق ، معرب و به معنی روستا. (از آنندراج ). دیه ها : مرد به شهر آمد و طواف می کرد و در رزادیق و رساتیق می گشت . (سندبادنامه ص 304).این بی اصل معری از لباس فضل پسر حمالی...
-
رسداق
لغتنامه دهخدا
رسداق . [ رُ ] (معرب ، اِ) روستاک . معرب روستا. معرب روستاک .(یادداشت مؤلف ). دهاتی و ساکن ده . (ناظم الاطباء). بمعنی رستاق است . (از شعوری ج 2 ورق 24). فراء گفته است که الرسداق و الرستاق معرب است و نباید «رستاق » گفت . (از المعرب جوالیقی ص 158). و ...