کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزخ
لغتنامه دهخدا
رزخ . [ رَ ] (ع اِ) آهن بن نیزه . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رزخ
لغتنامه دهخدا
رزخ . [ رَ ] (ع مص ) درخستن به نیزه . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به سر نیزه زدن کسی را. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
رضخ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) عطای اندک دادن . 2 - (اِ.) سهمی از غنایم جنگی برای کسانی که در جنگ شرکت کرده اند.
-
رضخ
لغتنامه دهخدا
رضخ . [ رَ ] (ع اِ) رَضْخ . خبری که بشنوند و باور ندارند آنرا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سهمی از غنایم جنگی که طبق مقررات اسلامی به کسانی که در جنگ شرکت کرده اند، دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
رضخ
لغتنامه دهخدا
رضخ . [ رَ ] (ع مص ) ریزریز کردن سنگ ریزه را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوفتن . (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). و رجوع به رَضْح شود. || عطای اندک دادن کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندک د...
-
رضخ
لغتنامه دهخدا
رضخ . [ رُ ] (ع اِ) رَضْخ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رَضْخ شود.
-
رضخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] razx ۱. بخشش کم؛ عطای اندک.۲. خبری که بشنوند و باور نکنند.