کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رَ ] (ع مص ) چریدن ستور و آب خوردن بر سر فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چریدن و آب خوردن ستور بفراخی و فراوانی هر اندازه که می خواهد. (از اقرب الموارد). چریدن با حرص . (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رُ ت ُ ](ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ راتع، بمعنی شتر چرنده . (آنندراج ). رجوع به راتع شود.
-
رتع
لغتنامه دهخدا
رتع. [ رُت ْ ت َ ] (ع ص ) ج ِ راتع. (منتهی الارب ). ج ِ راتع، بمعنی شتر چرنده است . (از آنندراج ). رجوع به راتع شود.
-
واژههای همآوا
-
رطء
لغتنامه دهخدا
رطء. [ رَطْءْ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || ریخ زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || لازم گردانیدن قوم را ناپسند؛ رطاء القوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واداشتن قوم را به چیزی که دوست ندارد. (...
-
رطء
لغتنامه دهخدا
رطء. [ رُطْءْ ](ع اِ) ج ِ رَطآء. (منتهی الارب ) رجوع به رطآء شود.
-
رطع
لغتنامه دهخدا
رطع. [ رَ ] (ع اِ) زکام و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
رطع
لغتنامه دهخدا
رطع. [ رَ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
راتع
لغتنامه دهخدا
راتع. [ ت ِ ] (ع ص ) شتر چرنده . ج ، رِتاع ، رُتَّع، رُتُع، و رتوع . (آنندراج ) (شرح نصاب و منتخب ) (غیاث ) (منتهی الارب ).
-
رتوع
لغتنامه دهخدا
رتوع . [ رُ ] (ع مص ) رتاع . رتع. چریدن ستور و آب خوردن سرخود در فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین یا علف ، یا عام است . (آنندراج ). مصدر بمعنی رَتْع. (منتهی الارب ). چرا کردن . (ترجمان ترتیب عادل ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغة زوزنی ). ب...
-
يَرْتَعْ
فرهنگ واژگان قرآن
که گردش کند (کلمه رتع به معناي آزادانه چريدن حيوان يا آزادانه گردش کردن و ميوه خوردن انسان است. جزمش به دليل جواب واقع شدن براي شرط قبل از خود مي باشد)
-
رتاع
لغتنامه دهخدا
رتاع . [ رِ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رتع. (منتهی الارب ). چریدن ستور و آب خوردن بر سر خوددر فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین باعلف ، یا عام است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).- رتاع باران ؛ رویانیدن آنچه شتر می چرد. (از اقرب الموارد).- ...
-
چریدن
لغتنامه دهخدا
چریدن . [ چ َ دَ ] (مص ) گیاه خوردن ستوران و چارپا، نسبت آن بسوی طیور نیز آمده . (آنندراج ). گیاه خوردن و علف خوردن چارپا، در باغ و صحرا و مرغزار و چمن و جز آن در صورتیکه وی را رها کرده باشند. (ناظم الاطباء). بریدن حیوان گیاه زمین را با دندان یا منقا...