کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربای
لغتنامه دهخدا
ربای . [ رُ ] (نف مرخم ) ربا. مخفف رباینده ، و بیشتر بصورت مزید مؤخر کلمه ٔ مرکب آید.- آهن ربای ؛ رباینده ٔ آهن . رجوع به آهن ربا شود.- بوسه ربای ؛ رباینده و گیرنده ٔ بوسه . رجوع به بوسه ربای شود.- جان ربای ؛ رباینده ٔ جان . بَرنده ٔجان . غارت کن...
-
واژههای مشابه
-
گوی ربای
لغتنامه دهخدا
گوی ربای . [ رُ ] (نف مرکب ) که برنده شود. که مقدم گردد. ناجح . پیروزشونده : بیا و گوی به میدان شاعری بفکن که تاکه آید از ما به شعر گوی ربای .سوزنی .
-
کاه ربای
لغتنامه دهخدا
کاه ربای . [ رُ ] (اِ مرکب ) رباینده ٔ کاه . کاهربا. کهربا. جذب کننده و بسوی خود کشنده ٔ قطعات کاه و خاشاک سبک : تا چو بیجاده نباشد به نکورنگی سنگ تا چو یاقوت نباشد به بها کاه ربای . فرخی .چهره ٔ کاهربای در فراق رخساره ٔ کاه زرد مانده است . (سندبادنا...
-
هوش ربای
لغتنامه دهخدا
هوش ربای . [ رُ ] (نف مرکب ) آن که هوش از سر ببرد. بیهوش کننده : گشته صریر کلک تو فتنه نشان مملکت بوده خروش کوس تو هوش ربای معرکه .سلمان ساوجی .
-
فوطه ربای
لغتنامه دهخدا
فوطه ربای . [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) رجوع به فوطه ربا شود.
-
موش ربای
لغتنامه دهخدا
موش ربای . [ رُ ] (اِ مرکب ) موش ربا. پند. بند. زغن . غلیواج . گوشت ربای . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
bar magnet
آهنربای میلهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] میلهای از فولاد سختِ بهشدت مغناطیده که خاصیت مغناطیسی خود را حفظ میکند
-
واژههای همآوا
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن المفرج . (از اعلام زرکلی ). رجوع به عبدالسلام ربعی شود.
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) علی بن عیسی . (از اعلام زرکلی ). رجوع به علی ربعی شود.
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رَ ب َ ] (اِخ ) عیسی بن ابراهیم بن محمد الربعی الیمنی (480 هَ . ق .) خزرجی گفته است : فقیه و فاضل و استاد نحو و صرف و لغت بود. او راست : النظام الغریب و فهرست آن (در لغت ) که در آن لغات اشعار را به اختصار آورده است . (از معجم المطبوعات ج 1)....
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رَ ب َ عی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به طایفه ٔ ربیعة. (ناظم الاطباء). منسوب است به ربیعةبن نزار. (از انساب سمعانی ) (منتهی الارب ).
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رِ ] (ع ص نسبی ) منسوب است به رِبْع. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به رِبْع شود. || آنچه در فصل بهار زاده شود. (از اقرب الموارد). موجودشده در فصل بهار. (ناظم الاطباء). || فرزند مرد در جوانی او. (از اقرب الموارد). || پسر متولد شده...
-
ربعی
لغتنامه دهخدا
ربعی . [ رُ ] (ص نسبی ، اِ) یک نوع پول خردی که چهاریک قران باشد. || در تداول امروز، سکه ٔ زری که یک چهارم سکه ٔ رسمی است . (ناظم الاطباء).