کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامی اردوبادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامی اردوبادی
لغتنامه دهخدا
رامی اردوبادی . [ ی ِ اُ ] (اِخ ) شاگرد محبوب مولانا وحشی بافقی یزدی بود و این تخلص را نیز بدین سبب بوی داده اند که چنان آهوی وحشی را بر خود رام ساخته بود. در واقع حسن بسیار گلوسوزی داشته است . اشعار زیر ازوست :بیان درد تو کار زبان نمیباشدجهان جهان غ...
-
واژههای مشابه
-
رامي
دیکشنری عربی به فارسی
تيرانداز ماهر , نشانه گير
-
علی رامی
لغتنامه دهخدا
علی رامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن قاسم سعدی حلبی رامی . او راست : التعلیم و الاعلام فی رمی السهام ، که آن را برای امیر برسبای چرکسی تألیف کرد. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 425).
-
رامی سکندرآبادی
لغتنامه دهخدا
رامی سکندرآبادی . [ ی ِ س ِ ک َ دَ ] (اِخ ) منشی هرکوپول سکندرآبادی . از گویندگان نامی هند و از براهمه بشمار میرفت که به تفته یا تفته ٔ سکندرآبادی معروف بود. دیوان بزرگی در 5 جلد بزبان فارسی و اثر دیگری بنام «تضمین گلستان » دارد. بیت زیر از اوست :چند...
-
رامی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
رامی نیشابوری . (اِخ ) ابوجعفر محمدبن موسی بن عمران ، از ادبا و گویندگان نامی نیشابور و خراسان بود. وی مرد فاضل و خردمندی بود و اشعار فراوانی از او باقیست که بیشتر بصنایع بدیعی و فنون ادبی توجه داشته و در این راه باندازه ای زیاده روی کرده که اشعاراو ...
-
رامی هندی
لغتنامه دهخدا
رامی هندی . [ ی ِ هَِ ] (اِخ ) شیخ خضر از شعرای قرن یازدهم هَ . ق . که همزمان با تسلط افاغنه بر صوبه ٔ بهار از سرزمین هند در شهر پتنه از آن منطقه سکونت داشت و تا پایان زندگی زناشویی نکرد. رامی در حدود سال 948 هَ . ق . تولد یافت و در سال 1027 هَ . ق ....
-
رامی یزدی
لغتنامه دهخدا
رامی یزدی . [ ی ِ ی َ ] (اِخ ) قلی رامی از اهل یزد است که در آن شهر به سرتراشی روزگار میگذرانیده . قطعه ٔ زیر که برخی به «میروالهی » نسبت داده اند ازو مسموع شده :شنیدم که دوشینه در بزم غیرمی لعل از جام زر خورده ای ندانم ازآن بزم پر شور و شردو پیمانه ...
-
پسر رامی
لغتنامه دهخدا
پسر رامی . [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) قَصّار اُمّی . شاید یکی از این دو تصحیف دیگری است و آن نام شاعری است باستانی و از او ابیات ذیل در فرهنگ اسدی شاهد آمده است از جمله : در لفظ قُبا که نام شهری است :پست نشسته تو در قبا و من اینجاکرده ز غم چون رکوک بوق چو...
-
رامي الکرة
دیکشنری عربی به فارسی
قدح ساز , نوعي کلا ه لبه دار , کسي که باگلوله ياگوي بازي ميکند , مشروب خوارافراطي , داءم الخمر
-
نوعی بازی رامی
دیکشنری فارسی به عربی
کنستة