کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راغب گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
راغب قمی
لغتنامه دهخدا
راغب قمی . [ غ ِ ب ِ ق ُ ] (اِخ ) (یا راغب کاشانی ) حکیم عبداﷲ پسر حکیم اسماعیل از افاضل قرن یازدهم هجرت بود و اوایل دوازدهم را نیز دریافت و در اکثر علوم متداول ، ماهر بود و اغلب خطوط را خوب مینوشت و شعر خوب میگفت . او نخست به راغب متخلص بود ولی در ا...
-
راغب کردن
لغتنامه دهخدا
راغب کردن . [ غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تشویق کردن . متمایل ساختن . انعاس ؛ راغب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به راغب گردانیدن شود.
-
راغب گردانیدن
لغتنامه دهخدا
راغب گردانیدن . [ غ ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برغبت آوردن . راغب کردن . متمایل ساختن . ارغاب ؛ راغب گردانیدن . ترغیب ؛ راغب گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به راغب کردن شود.
-
راغب لکهنوی
لغتنامه دهخدا
راغب لکهنوی . [ غ ِ ب ِ ل َ هََ ن َ ] (اِخ ) میرزا سبحان قلی بیگ متخلص و معروف به راغب لکهنوی ، از دوستان سعادتیار «رنگین » بوده است . مؤلف روز روشن در ص 235 از وی شعری آرد و گوید که او غیر از «راغب لکهنوی » شاعر،شاگرد علی محمد باقر منیر بوده است . ...
-
راغب هندی
لغتنامه دهخدا
راغب هندی . [ غ ِ ب ِ هَِ ] (اِخ ) میرمبارک بن سید عاصم بن عبداﷲ و نیاکان وی از قصبه ٔ امام میباشند که از نواحی بلخ است ولی ابتدا در دکن و سپس در مدرس رحل اقامت افکندند راغب بسال 1203 هَ . ق . در مدرس دیده بر جهان گشود. وی غیر از دیوان شعر دو مثنوی ب...
-
راغب یزدی
لغتنامه دهخدا
راغب یزدی . [ غ ِ ب ِ ی َ ] (اِخ ) نامش محمد سعید یزدی مال میری است . و بر طبق نوشته ٔ آتشکده ٔ یزدان ص 290 به هند مسافرت کرده و همانجا درگذشته است . او را دیوانی است و شرح حال و آثارش در کتاب مذکور آمده است . (از الذریعة ج 9 بخش دوم ص 349).
-
حسین راغب
لغتنامه دهخدا
حسین راغب . [ ح ُ س َ ن ِ غ ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفضل . رجوع به راغب اصفهانی و کتاب تتمه ٔ صوان الحکمه شود.
-
حسین راغب
لغتنامه دهخدا
حسین راغب . [ح ُ س َ ن ِ غ ِ ] (اِخ ) ریاضی دان معاصر مصر و متوفی پس از 1312 هَ . ق . او راست : الدرالمنشور فی حساب الترع و الجسور چ بولاق 1312 هَ . ق . (معجم المؤلفین ).
-
غير راغب
دیکشنری عربی به فارسی
بي ميل , بي تمايل
-
رَاغِبٌ ... عَنْ
فرهنگ واژگان قرآن
روي گردان از(کلمه رغبت وقتي با لفظ " عن "متعدي شود ، معناي اعراض و نفرت را ميدهد ، و چون با لفظ " في "متعدي شود ، معناي ميل و شوق را ميدهد )
-
جستوجو در متن
-
مایل گردیدن
لغتنامه دهخدا
مایل گردیدن . [ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مایل شدن . رغبت پیدا کردن . راغب شدن . گراییدن : کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم که سر می پیچد از یوسف ترازویی که من دانم . صائب (از آنندراج ).|| خمیده شدن . کج شدن . انحناء یافتن . منحنی شدن . به ی...
-
تیز گشتن
لغتنامه دهخدا
تیز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب )تیز گردیدن . خشمگین شدن . قهرآلود گشتن : به رستم چنین گفت کای نامجوی سبک تیز گشتی بدین گفتگوی . فردوسی .بدو گفت بهرام کای جنگجوی چرا تیز گشتی بدین گفتگوی . فردوسی .- تیز گشتن بر کاری یا تیز گشتن دل بر کاری ؛ کنایه از...
-
رغبت کردن
لغتنامه دهخدا
رغبت کردن . [ رَ / رِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کیپانیدن و مایل شدن . (ناظم الاطباء). تنافس . (ترجمان القرآن ) (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). اراده کردن . رغبت داشتن . راغب شدن . مایل گردیدن . (یادداشت مؤلف ) : شتاب را چو کند پیر در ورع رغبت درنگ را چ...
-
زجاء
لغتنامه دهخدا
زجاء. [ زَ ] (ع مص ) آسان و استوار شدن کار. (از معجم الوسیط) (از متن اللغة). روان گردیدن کار و آسان و راست و درست شدن و پاییدن . (آنندراج ). آسانی و استواری کار، و بدین معنی است زجاء در حدیث : «لاتزجو صلاة لایقراءبفاتحة الکتاب »؛ یعنی استوار و درست ن...
-
سر خاریدن
لغتنامه دهخدا
سر خاریدن .[ س َ دَ ] (مص مرکب ) خاراندن سر با سر انگشتان . || کنایه از نومید شدن . (برهان ) : درست ناید از آن مدعی حکایت عشق که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد. سعدی .مباد آن روز کز درگاه لطفت بدست ناامیدی سر بخاریم . سعدی . || خجل شدن وشرمنده گردیدن ...