کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رَ] (ع مص ) یا رُعب . ترسیدن و فزع کردن . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (از اقرب الموارد). رُعب . (اقرب الموارد). رجوع به رُعب شود. || ترسانیدن کسی را، و آن کس را مرعوب و رعیب گویند. (از اقرب الموارد). || پرکردن حوض را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ] (ع اِ) یا رُعُب . جای درنشاندن پیکان در تیر. ج ، رِعَبَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ شود. || ترس و بیم . (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53). ترس . (لغت نامه ٔ مقامات حر...
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ] (ع مص ) یا رَعب . مصدر به معنی رَعب . (ناظم الاطباء). ترسا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ترسیدن . (از اقرب الموارد). || ترسانیدن . (دهار) (از اقرب الموارد). رجوع به رُعُب و رَعب در معنی مصدری شود.
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ع ُ ] (ع اِ) یا رُعب . ترس و بیم . (ناظم الاطباء). ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رُعب . (اقرب الموارد). رجوع به رُعب در معنی اسمی شود. || رُعظ. (اقرب الموارد). رجوع به رعظ و رُعب شود.
-
رعب
لغتنامه دهخدا
رعب . [ رُ ع ُ ] (ع مص ) ترسانیدن . گویند: رعبته ؛ ای فزعته و نگویند ارعبته . (منتهی الارب ). ترسانیدن . (آنندراج ). || ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رُعب و رَعب شود.
-
رآب
لغتنامه دهخدا
رآب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رؤبة. کفشیرها. (منتهی الارب ). رجوع به رؤبة شود.
-
رآب
لغتنامه دهخدا
رآب . [ رِ ] (ع اِ) کاسه بند. (منتهی الارب ). || مرد مصلح و شکسته بند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
رعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ro'b ۱. ترس؛ بیم؛ فزع؛ خوف.۲. [قدیمی] ترسیدن.
-
رُّعْبَ
فرهنگ واژگان قرآن
خوف و ترسي که دل را پر کند
-
جستوجو در متن
-
rubbing method
فرهنگ لغات علمی
راب کردن
-
Rob Roy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راب روی
-
رابنیتز
لغتنامه دهخدا
رابنیتز. (اِخ ) نهری است در مجارستان که پس از طی مجرایی بطول 190 هزارگز از بالای شهر راب برودخانه ٔ راب می پیوندد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
برة
لغتنامه دهخدا
برة. [ ب ُرْ رَ ] (اِخ ) از اعلام است . و برةبن رآب ، که جحش بن رآب نیزگویند، پدر ام المؤمنین زینب است . (ناظم الاطباء).
-
یسک
لغتنامه دهخدا
یسک . [ ] (اِ) راب . حلزون . (یادداشت مؤلف ). صورت صحیح این کلمه لیسک است . (یادداشت لغتنامه ). رجوع به لیسک و حلزون شود.
-
رابه
لغتنامه دهخدا
رابه . [ راب ْ ب َ ] (اِخ ) قصبه ای است در سودان (نوبه ) در ساحل چپ نیجری و در 125هزارگزی بیده . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.