کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوقافیتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوقافیتین
/zuqāfiyateyn/
معنی
در بدیع، شعری که دارای دو قافیه باشد مانند این شعر: گو غمزه را پندی بده تا ترک غمازی کند / یا طرّه را بندی بنه تا ترک طراری کند (خواجو: ۲۶۳)، یا این شعر: دل در سر زلف یار بستم / وز نرگس آن نگار رستم. قافیۀ اول یار و نگار و قافیۀ دوم بستم و رستم است؛ تشریع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوقافیتین
فرهنگ فارسی معین
(فْ یَ تَ یا تِ) [ ع . ] (ص مر.) شعری که دارای دو قافیه باشد.
-
ذوقافیتین
لغتنامه دهخدا
ذوقافیتین . [ فی ی َ ت َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ذوالقافیتین . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ذوالقافیتین نزد بلغاء عبارت است از تشریع و آن آن است که شاعر شعر خود را بر دو قافیه بنا سازد بر دو وزن از بحور یا بر دو گونه از بحر واحد. چنانکه در لفظ تشر...
-
ذوقافیتین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذوقافیتَین] ‹ذوالقافیتین› (ادبی) zuqāfiyateyn در بدیع، شعری که دارای دو قافیه باشد مانند این شعر: گو غمزه را پندی بده تا ترک غمازی کند / یا طرّه را بندی بنه تا ترک طراری کند (خواجو: ۲۶۳)، یا این شعر: دل در سر زلف یار بستم / وز نرگس آن نگ...
-
جستوجو در متن
-
ذوالقافیتین
فرهنگ فارسی معین
( ~. فú یَ تَ) [ ع . ] (اِمر.) نک ذوقافیتین .
-
زیور نهادن
لغتنامه دهخدا
زیور نهادن . [ زی وَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ایجاد نمودن زیور. (آنندراج ). || در این بیت که از خواجه نظامی است : شب از ناف خود عطرسائی نهادجهان زیور روشنائی نهادکنایه از دور کردن زیور است و میتواند که در آن مصراع نیز لفظ گشاد باشد، پس بر ا...
-
اهلی
لغتنامه دهخدا
اهلی . [ اَ ] (اِخ ) از شعرای شیراز است . مؤلف آتشکده آرد: مولانا اهلی سرآمد فضلای زمان و سردفتر فصحای سخندانان و در فنون شعر در کمال مهارت است . قصاید مصنوع در مقابل سید ذوالفقار شیروانی و خواجه سلمان ساوجی در مدح امیر علیشیر نوائی گفته و به ْ از ه...
-
توأم
لغتنامه دهخدا
توأم . [ ت َ ءَ ] (ع اِ) (از «ت ٔم » یا «ؤم »)بچه ٔ هم شکم . بچه ٔ دوگانه . (دهار). هم شکم . (زمخشری ) (ملخص اللغات حسن خطیب ) (مهذب الاسماء). یکی از دو تن که به یک شکم زاده شده اند. همزاد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). همزاد، دو باشد یا زائد از آن ، ...
-
ردیف
لغتنامه دهخدا
ردیف . [ رَ ] (ع ص ، اِ) نشیننده ٔ سپس سوار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). کسی که بر یک اسب پس سوار نشیند، و در لطایف نوشته پس دیگری سوار شونده ، مأخوذ از رِدْف که به معنی سرین است . ج ، رُدافی ̍. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). نشی...
-
ذوالقافیتین
لغتنامه دهخدا
ذوالقافیتین . [ ذُل ْ ی َ ت َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) این صنعت چنان باشد که شاعر قطعه یا قصیده ای گوید که آن را دو قافیت پهلوی یکدیگر باشد: مثالش مسعودسعد گوید:یا لیلةٌ اظلمت علینالیلاء قاریة الدّجنّة.قد رکضت فی الدّجی علینادهماً خداریّة الأعنةفبت ا...
-
حاجب
لغتنامه دهخدا
حاجب . [ ج ِ ] (ع اِ) اَبرو. برو. استخوان ابرو مع گوشت و موی . موی ابرو. و هما حاجبان . ج ، حواجب . قوس حاجب ؛ خم ابرو، کمان ابرو. (منتهی الارب ). || و قوس حاجب بن زرارة که بدان مثل زنند. رجوع به حاجب بن زراره شود. || بازدارنده . حاجز. مانع. پوشنده ٔ...
-
شاعر
لغتنامه دهخدا
شاعر. [ ع ِ ] (ع ص ) داننده . (منتهی الارب ). آگاه : شاعر بنفسه ؛ آگاه از نفس خود. رجوع به مجموعه ٔ دوم مصنفات شیخ اشراق ص 115 شود. || دریابنده . (منتهی الارب ). || بهره مند از لطف طبع و رقت احساس و حدت ذهن . || قافیه گوی . (دهار) (ترجمان القرآن جرجا...