کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوبحرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوبحرین
/zubahreyn/
معنی
در بدیع، شعری که در دو بحر از بحور عروضی خوانده شود، مانند این شعر: بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم / بهسان غرۀ روز است طالع از شب پرچم. که هم در بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن خوانده میشود؛ ملون؛ ذووزنین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوبحرین
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ) [ ع . ] (اِمر.) نک ذوالبحرین .
-
ذوبحرین
لغتنامه دهخدا
ذوبحرین . [ ب َ رَ ] (ع ص مرکب ) شعری که از صنایع لفظیة صنعت تلوّن دارد.
-
ذوبحرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذوالبحرَین] ‹ذوالبحرین› (ادبی) zubahreyn در بدیع، شعری که در دو بحر از بحور عروضی خوانده شود، مانند این شعر: بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم / بهسان غرۀ روز است طالع از شب پرچم. که هم در بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر مفا...
-
جستوجو در متن
-
ملون
واژگان مترادف و متضاد
۱. الوان، رنگارنگ ۲. ذوبحرین
-
ملون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] molavvan ۱. رنگآمیزیشده؛ رنگشده.۲. رنگارنگ.۳. (ادبی) = ذوبحرین
-
دوبحری
لغتنامه دهخدا
دوبحری . [ دُ ب َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عروضی ) دوبحر. (یادداشت مؤلف ). ملون . ذوبحرین . رجوع به دوبحر شود.
-
خورشیدی
لغتنامه دهخدا
خورشیدی . [ خوَرْ / خُرْ ] (اِخ ) نام شاعری بوده است که بقول رشیدالدین وطواطدر حدائق السحر اشعار ذوبحرین منشوری ابوسعید احمدبن محمد سمرقندی را شرح کرده است . (یادداشت مؤلف ).
-
دوبحر
لغتنامه دهخدا
دوبحر. [ دُ ب َ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عروضی ) دوبحری . شعری که در دو بحر عروضی ساخته و خوانده شود و آن را ملون و ذوبحرین نیز خوانند. مانند بیت زیر که هم می توان به صورت «مفتعلن مفتعلن فاعلن » تقطیع کرد و بحر سریع مطوی موقوف دانست و هم به صورت «فاعلاتن ...
-
ملون
لغتنامه دهخدا
ملون .[ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) رنگارنگ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رنگارنگ . (ناظم الاطباء). رنگین . رنگ وارنگ . رنگ به رنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گویند مرا چون سلب خوب نسازی مأوی گه آراسته و فرش ملون .منتصربن نوح (از لباب الالباب چ نفیسی...
-
کاتبی ترشیزی
لغتنامه دهخدا
کاتبی ترشیزی . [ ت ِ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ ملقب به شمس الدین . دولتشاه سمرقندی در طبقه ٔ ششم از تذکره ٔ خود احوال او را ذیل عنوان «قدوةالفضلاء و اُسوةالشعراء مولانا محمد کاتبی نوراﷲ مرقده » چنین نویسد:هدایت ازلی در شیوه ٔ سخن گذاری مساعد طبع ...