کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذباله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذبائل
لغتنامه دهخدا
ذبائل . [ ذَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ذُبالَة.
-
آفروزه
لغتنامه دهخدا
آفروزه . [زَ / زِ ] (اِ) فروزینه . گیره . آتش زنه : کنم ز آتش طبع تو آفرازه بلندز آفرین تو گر باشد آفروزه ٔ من . سوزنی .|| فتیله ٔ چراغ . پلیته . ذباله . زَم .
-
ذبال
لغتنامه دهخدا
ذبال . [ ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذُبالة. (دهار) : عقل گردی ، عقل را دانی کمال عشق گردی ، عشق را دانی ذبال . مولوی .با حضور آفتاب با کمال رهنمایی جستن از شمع و ذبال . مولوی .|| ریشها که بر پهلو برآید و بجانب شکم سوراخ کند.
-
پلیته
لغتنامه دهخدا
پلیته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پنبه یا لته ٔ تاب داده را گویند و معرب آن فتیله است خواه فتیله ٔ چراغ باشد و خواه فتیله ٔ داغ . (برهان قاطع). پنبه یا ریسمان یا لته ٔ تابداده و فتیله معرب آن است ... ریسمان یا پنبه ٔ تابیده برای چراغ . ذبالة. ذُبّالة. (...