کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرالجماجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیرالجماجم
لغتنامه دهخدا
دیرالجماجم . [ دِ رُل ْ ج َ ج ِ ] (اِخ ) دیری است در بابل (عراق ) واقع در هفت فرسخی کوفه و بنا بگفته یاقوت در جهت راه بیابانی بصره است و در نزدیکی آن دیری است بنام دیرالقرة و شاید دیر جماجم و دیرالقرة در قادسیه هر دو یک دیر باشند که به دو نام خوانده ...
-
جستوجو در متن
-
ذوالصفا
لغتنامه دهخدا
ذوالصفا. [ ذُص ْ ص َ ] (اِخ ) نام کوهی است . جریر گوید : و لم یشهد الجونین والشعب ذالصفاو شدّات قیس یوم دیرالجماجم .(المرصع).
-
جبلة
لغتنامه دهخدا
جبلة. [ ج َ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن زحربن قیس جعفی . یکی از سرداران شجاع و شریف دوره ٔ مروانیان است ، که علیه حجاج ثقفی حمله کرد و خلع عبدالملک بن مروان را از خلافت درخواست کرد. و در جنگ دیرالجماجم در سال 83 هَ . ق . / 702 م . بقتل رسید. (از الاعلام زرک...
-
دیر قرة
لغتنامه دهخدا
دیر قرة. [ دَ رِ ق ُرْ رَ ] (اِخ ) در مقابل دیرالجماجم است که حجاج و ابن الاشعث در آن فرود آمدند. ابن کلبی گوید این دیر منسوب به قره است و او مردی از بنی حذافةبن زهربن ایاد است و در زمان منذربن ماءالسماء بنا گردیده است . (از معجم البلدان ). محلی است ...
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبیداﷲبن معمر. مشهور به ابن معمر.از فرماندهان شجاع قرن اول هجری . وی به کمک ابن اشعث بر عبدالملک بن مروان خروج کرد. و در واقعه ٔ دیرالجماجم شرکت داشت . و سرانجام به سال 83 هَ .ق . در خراسان دستگیر و به امر حجاج کشت...
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن جارود عمروبن حنش عبدی .یکی از اشراف شجاع بود و در عراق با ابن اشعث بر حجاج بن عبدالملک بن مروان خروج کرد و در جنگهای مزبور شرکت جست و در وقعه ٔ دیرالجماجم نیز حضور یافت و در جنگ مسکن کشته شد. (از زرکلی ج 1). و رجوع به عقدالفری...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن زید بن قیس زراره هلالی (متوفی در 84 هَ . ق .). یکی از بلغای روزگار و خطیب معروف زمان خود بود. به او مثل زنند «ابلغ من ابن القربه ». وی به عین التمر که در قسمت غربی کوفه قرار داشت رفت و آمد میکرد تا بحجاج پیوست . حجاج را...
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن الاشعث ابن قیس الکندی . امیر و از سران شجعان عرب بود. او را حجاج با لشکری به نبردبا بلاد رتبیل (سجستان ) فرستاد چون به سجستان رسید با سرکردگان لشکر اتفاق کرد تا حجاج را از سرزمین عراق خارج کنند اما سران ...
-
زاویة
لغتنامه دهخدا
زاویة. [ ی َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) یوم للحجاج علی عبدالرحمن بن محمدبن اشعث . (مجمع الامثال میدانی ). طبری آرد: حجاج در یوم الزاویة 11هزار تن را بقتل رسانید و هیچ یک از افراد لشکرعبدالرحمن را زنده نگذاشت . جز یک تن که پسرش از کتاب حجاج بود. حجاج بدو ...
-
ابومخنف
لغتنامه دهخدا
ابومخنف . [ اَ م ِ ن َ ] (اِخ ) لوطبن یحیی بن سعیدبن مِخْنَف بن سلیم الازدی . و مخنف بن سلیم جد ابومخنف از اصحاب علی علیه السلام بود و از رسول صلوات اﷲ علیه روایت کند. و ابن الندیم گوید: بخط احمدبن الحارث الخزاز خواندم که علماءگفته اند که در اخبار و ...