کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیالمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیالمه
لغتنامه دهخدا
دیالمه . [ دَ ل ِ م َ ] (اِخ ) ج ِ دیلمی ، منسوب به دیلم . رجوع به دیلم شود.
-
واژههای مشابه
-
دیالمة
لغتنامه دهخدا
دیالمة. [ دَ ل ِ م َ ] (اِخ ) دیلمیان و رجوع به آل بویه شود.- دیالمه ٔ اصفهان و همدان ؛ شاخه ای از سلسله ٔ آل بویه از شعبه ٔ دیالمه ٔ ری که در اصفهان و همدان از حدود سال 366 هَ .ق . غالباً بطور مستقل و گاه در هر یک ازدو ولایت بطور جداگانه حکومت کرده...
-
جستوجو در متن
-
دیلمیان
لغتنامه دهخدا
دیلمیان . [ دَ ل َ ] (اِخ )آل بویه . دیالمه . رجوع به آل بویه و دیالمه و دیلم و نیز سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 67، 68 و تاریخ کرد شود.
-
دروداوند
لغتنامه دهخدا
دروداوند. [ ] (اِخ )به گفته ٔ ابن فندق مؤلف تاریخ بیهق ، از خاندانهای شریف دیالمه است : فولادوند شریفترین خاندانی باشد در میان دیالمه و همچنین دروداوند. (تاریخ بیهق ص 93).
-
آل بویه
لغتنامه دهخدا
آل بویه . [ ل ِ ی َ ] (اِخ ) خانواده ٔ ایرانی نژاد از اولاد بویه نام دیلمی که از 320 تا 448 هَ .ق .در ایران جنوبی و عراق فرمانروائی به استقلال داشته اند. آل بویه را نظر بدیلمی بودن ، دیالمه نیز خوانده اند. مؤسس سلطنت دیالمه علی عمادالدوله از امرای م...
-
شمس الدوله
لغتنامه دهخدا
شمس الدوله . [ ش َ سُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابوطاهربن فخرالدوله . از دیالمه (آل بویه ) که در همدان و کرمانشاه حکومت داشت . (387 هَ . ق .). (فرهنگ فارسی معین ). پنجمین از دیالمه ٔ ری و همدان که از 387 تا 412 هَ . ق . حکم راند. (یادداشت مؤلف ).
-
ماکان
فرهنگ نامها
(تلفظ: mākān) (عربی) (در قدیم) آنچه بوده است ؛ (در اعلام) نام پسر کاکی از سران دیالمه که در آغاز نزد ابوالحسین ناصر در گرگان بسر میبرد و از سران با نفوذ او بود و مدتی از جانب وی بر 'تمیشه' حکومت میکرد .
-
دیلمستان
لغتنامه دهخدا
دیلمستان . [ دَ ل َ م ِ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی شهرزور و فاصله ٔ میان این دو محل نه فرسخ است . دیالمه در حمله های خود در این مکان اردو می زدند. (از معجم البلدان ).
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم .[ رَ ] (اِخ ) رحیم بن باکلنجار، آخر دیالمه ٔ عراق و فارس . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ذیل ص 20 شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظهیرالدین ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله ابی جعفرمحمد، معروف به کاکویه . یکی از دیالمه ٔ کاکویه . رجوع به علی بن فرامرزبن علاءالدوله ... شود.
-
عمادالدوله
لغتنامه دهخدا
عمادالدوله . [ ع ِ دُدْدَ ل َ ] (اِخ ) علی بن بویه ٔ دیلمی . اولین از دیالمه ٔفارس . رجوع به عمادالدوله ٔ دیلمی (علی بن ...) شود.
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ظهیرالدین فرامرزبن علاءالدوله از دیالمه ٔ آل کاکویه در اصفهان و غیره (433 - 443 هَ . ق .). رجوع به فرامرزبن علاءالدوله ... شود.
-
ابوالحسین طزری
لغتنامه دهخدا
ابوالحسین طزری . [ اَ بُل ْ ح ُس َ ن ِ طَ زَ ] (اِخ ) از مردم طزر. او در مائه ٔ چهارم هجری به زمان دیالمه در فارس میزیست و از مشاهیر اهل طریقت است . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 95 شود.