کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دِلِنْگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دِلِنْگ
لهجه و گویش گنابادی
deleng در گویش گنابادی در پا کردن شلوار ، پوشیدن شلوار
-
واژههای مشابه
-
دلنگ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لَ یا لِ) (ص .) آویخته .
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ / دِ ل َ ](ص ) آویخته . آونگ . آونگان . (از برهان ) : زلفکش راصد دل و جان شد دلنگ زیرک هر بندکی و تارکی . مولوی (ازآنندراج ).|| (اِ صوت )تک آواز زنگ . رجوع به دلنگ دلنگ شود.
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ ل َ ] (اِ) بندی باشد که از چوب و علف و خاک و گل در پیش آب بندند. (از برهان ). بند آب . (شرفنامه ٔ منیری ). || ژوبین ، و آن نیزه ای باشد کوتاه که سنان آن دو پره نیز می باشد و به جانب خصم اندازند. (از برهان ). حربه ای است چون نیزه ٔ کوچک که...
-
دلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dela(e)ng ۱. آویخته؛ آویزان؛ آونگ.۲. (اسم) خوشۀ خرما.۳. (اسم) بندی که از چوب و علف و شاخههای درخت جلوی آب درست کنند.
-
دُلَنْگ
لهجه و گویش گنابادی
dolang در گویش گنابادی یعنی دوبرابر شدن مشکل ، بار اضافی ، عامل تشدید بحران
-
دلنگ دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ دلنگ . [ دَ ل َ دَ ل َ ] (اِ صوت ) آواز زنگهای بزرگ . (یادداشت مرحوم دهخدا). اسم صوت است و برای بازنمودن صدای زنگ و ناقوس و درای اشتران و مانند آن بکار می آید. (از فرهنگ لغات عامیانه ). دلنگ ودلنگ . زلنگ وزلنگ . || (ص مرکب ) آویخته که دایم حرکت ...
-
دَلَنگ و دَلَنگ
فرهنگ گنجواژه
سر و صدا.
-
دروغ و دَلَنگ
فرهنگ گنجواژه
دروغ.
-
دَلَنگ و دولُونگ
فرهنگ گنجواژه
صدا، صدای برخورد.
-
واژههای همآوا
-
دلنگ
فرهنگ فارسی معین
(دِ لَ یا لِ) (ص .) آویخته .
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ / دِ ل َ ](ص ) آویخته . آونگ . آونگان . (از برهان ) : زلفکش راصد دل و جان شد دلنگ زیرک هر بندکی و تارکی . مولوی (ازآنندراج ).|| (اِ صوت )تک آواز زنگ . رجوع به دلنگ دلنگ شود.
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ ل َ ] (اِ) بندی باشد که از چوب و علف و خاک و گل در پیش آب بندند. (از برهان ). بند آب . (شرفنامه ٔ منیری ). || ژوبین ، و آن نیزه ای باشد کوتاه که سنان آن دو پره نیز می باشد و به جانب خصم اندازند. (از برهان ). حربه ای است چون نیزه ٔ کوچک که...