کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دویک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دویک
/doyek/
معنی
۱. بحر سوم از هفده بحر اصول.
۲. یک وزن نُهضربی که از شش ضرب سنگین و سه ضرب سبک تشکیل میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دویک
فرهنگ فارسی معین
(دُ یَ) (اِمر.) 1 - کنایه از: دم آخر مردن . 2 - بحر سوم از هفده بحر اصول موسیقی . 3 - نشان دادن هر یک از دو طاس یک خال را در بازی تخته نرد.
-
دویک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) doyek ۱. بحر سوم از هفده بحر اصول.۲. یک وزن نُهضربی که از شش ضرب سنگین و سه ضرب سبک تشکیل میشود.
-
واژههای مشابه
-
دویَک
لهجه و گویش بختیاری
do-yak یک دوم، نصف.
-
واژههای همآوا
-
دویَک
لهجه و گویش بختیاری
do-yak یک دوم، نصف.
-
جستوجو در متن
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) عباسی . از این شاعر در لغت نامه ٔ اسدی ابیات ذیل امثله ٔ لغات آمده است :و کنون باز ترا برگ همی خشک شودبیم آن است مرا بشک بخواهد زدنامن یکی زانه بدم خشک و بفرغانه شدم مورد گشتم تر و شد قامت من نارونا.منجمان آم...
-
جبل
لغتنامه دهخدا
جبل .[ ج َ ب َ ] (ع اِ) کوه ، کوچک باشد یا کلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کوه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (ناظم الاطباء). آنچه از زمین بلند شود و بزرگ و طویل باشد. (تاج العروس ) (از قطر المحیط). و هر گاه منفرد و جداگانه باشد آن را...
-
طیرة
لغتنامه دهخدا
طیرة. [ طَ رَ ] (ع اِمص ) سبکی ، یقال : فیه طیرةٌ؛ای خفة و طیش . (منتهی الارب ). (در غیاث اللغات و آنندراج طیره را به این معنی با کسر طاء ضبط کرده بنقل از خیابان و برهان و رشیدی و بهار عجم و کشف اللغات و منتخب اللغات ). طیرورة. (منتهی الارب ) : دو چی...
-
ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت . [ ع َ ] (ع اِ) آلتی که بدان تعیین وقت و هنگام کنند. (ناظم الاطباء). آلتی که بدان وقت را بحسب ساعات شناسند. و این لغت مولده است . (المنجد). دستگاهی است مصنوع که بدان تعیین گذشتن زمان کنند و گذشته و مانده ٔ روز و شب دانند. وقت شمار. وقت نما. وقت...
-
ازرقی
لغتنامه دهخدا
ازرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) هروی ابوبکر زین الدین بن اسماعیل الورّاق الازرقی الهروی . پدر وی اسماعیل ورّاق معاصر فردوسی بود و فردوسی هنگام فرار از سلطان محمود غزنوی چون بهرات رسیدبخانه ٔ او نزول کرد و مدت ششماه در منزل او متواری بود. از بعض ابیات او معل...
-
دو
لغتنامه دهخدا
دو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین . اثنتین . ثنتان . ثنتین . ضعف یک . نماینده ٔ آن در ارقام هندسیه «2» و در حساب جُمَّل «ب » ...