کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دوسر
/dosar/
معنی
گیاهی شبیه گندم که در گندمزار میروید و بلندیش تا نیم متر میرسد. دانۀ آن باریکتر از گندم و پوستش سیاه یا سرخ، دانههایش در غلاف باریکی جا دارد. بیشتر به مصرف تغذیۀ چهارپایان میرسد؛ گندم دیوانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
reciprocal
-
جستوجوی دقیق
-
دوسر
لغتنامه دهخدا
دوسر. [ دَ س َ ] (اِخ ) نام لشکر نعمان بن منذر است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام لشکر نعمان بن منذر پادشاه عراق بود و آن قوی ترین لشکرهای وی بود از حیث حمله به دشمن ، چنانکه بدان مثل زده اند «ابطش من دوسر». (اقرب الموارد).
-
دوسر
لغتنامه دهخدا
دوسر. [ دَ س َ ] (ع ص ، اِ) شیر سخت و قوی جثه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شتر بزرگ هیکل و توانا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || اسب دفزک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نره ٔ...
-
دوسر
لغتنامه دهخدا
دوسر. [ دُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . 480 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دوسر
لغتنامه دهخدا
دوسر. [ دُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. 100 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دوسر
لغتنامه دهخدا
دوسر. [ دُ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هر چیز که دارای دو سر باشد. (ناظم الاطباء). که دو رأس داشته باشد. ذوالرأسین . (یادداشت مؤلف ).- دوسر دهلیز ؛ چهارعنصر. (ناظم الاطباء) (از برهان ).- || حواس پنجگانه . (ناظم الاطباء) (از برهان ).- دوسر قندیل ؛ ک...
-
دوسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dosar گیاهی شبیه گندم که در گندمزار میروید و بلندیش تا نیم متر میرسد. دانۀ آن باریکتر از گندم و پوستش سیاه یا سرخ، دانههایش در غلاف باریکی جا دارد. بیشتر به مصرف تغذیۀ چهارپایان میرسد؛ گندم دیوانه.
-
دوسر
دیکشنری فارسی به عربی
ضعف
-
واژههای مشابه
-
rame reversible
قطار دوسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطاری که بدون تغییر جهت بتواند رفتوبرگشت کند
-
قندیل دوسر
لغتنامه دهخدا
قندیل دوسر. [ ق ِ ل ِ دُ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کلنگ دوسر
دیکشنری فارسی به عربی
حربة
-
lateral bicipital groove, radial bicipital groove
ناودان دوسر خارجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناودانی که در کنارۀ خارجی بازو بین ماهیچههای دوسر بازو و بازو قرار دارد متـ . شیار دوسر خارجی sulcus bicipitalis lateralis، شیار دوسر زند خارجی sulcus bicipitalis radialis radial bicipital sulcus
-
medial bicipital groove
ناودان دوسر داخلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناودانی که در کنارۀ داخلی بازو و بین ماهیچههای دوسر بازو و بازو قرار دارد متـ . شیار دوسر داخلی sulcus bicipitalis medialis، شیار دوسر زند داخلی sulcus bicipitalis ulnaris
-
sulcus bicipitalis lateralis
شیار دوسر خارجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناودان دوسر خارجی
-
sulcus bicipitalis medialis
شیار دوسر داخلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناودان دوسر داخلی