کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دودوازدهوجهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
diploid 2, didodecahedron
دودوازدهوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری در سامانۀ مکعبی با بیستوچهار وجه همسان متشکل از چهاروجهیهایی با آرایش دوتایی
-
واژههای مشابه
-
diploidal class, didodecahedron class
ردۀ دودوازدهوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ردۀ بلوری در سامانۀ مکعبی با تقارن -3 2/0m
-
وَجْهِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره ام -رویم - صورتم (وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش ميباشد ، يعني آن طرفي که با آن با مردم روبرو ميشود ، و وجه ...
-
modal verb
فعل وجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] نوعی فعل کمکی که دیدگاه گوینده یا نویسنده را دربارۀ حالت یا رویداد فعل نشان میدهد متـ . فعل کمکی وجهی modal auxiliary verb
-
octahedron
هشتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] [زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی هشتوجهی که هریک از وجوه آن مثلث متساویالاضلاع است [فیزیک] جسمی فضایی که از دو هرم با قاعدۀ مربعی مشترک ساخته میشود
-
pinacoid, parallelohedron
موازیوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری بازی دارای دو وجه متقارن همسان موازی
-
وجهی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
وجهی اصفهانی . [ وَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران صوفی مشرب است که بیشتر به رباعی می پردازد. او راست :می گفتم عشق و می ندانستم چیست می گفتم یار و می ندانستم کیست گر یار این است کی توان بی او بودور عشق این است چون توان با او زیست .دی پیر مغان آتش صحبت...
-
وجهی سنجاری
لغتنامه دهخدا
وجهی سنجاری . [ وَ ؟ ] (اِخ ) شاعری است که اشعاری درویشانه دارد. او راست :مرا چنانکه منم جمله خلق دانستندترا چنانکه تویی هیچکس نمیداند.(مجمع الخواص 241).
-
tetrahexahedron
چهارششوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه متساویالساقین که بهصورت چهارتایی در هر وجه مکعب آرایش یافتهاند
-
pedion, monohedron
تکوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] [زمینشناسی] دیسۀ بلوری بازی که فقط یک وجه دارد و فاقد وجوه هماندازۀ متقارن است [فیزیک] وجه منفردی از بلور که وجه همارز متقارن ندارد
-
dodecahedron
دوازدهوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری دارای دوازده وجه پنجگوش یا لوزوی متـ . دوازدهوجهی لوزوی rhomb dodecahedron
-
hexahedron
ششوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← مکعب
-
pyritohedron
پیریتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری دارای دوازده وجه پنجگوش نامنظم متـ . دو ششوجهی dihexahedron
-
trapezohedron
ذوزنقهوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی دارای بیستوچهار وجه که هر وجه آن یا یک ذوزنقه است یا بهطور آرمانی چهارگوشی با اضلاع ناموازی است متـ . سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوش tetragonal trisoctahedron