وجهی اصفهانی . [ وَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران صوفی مشرب است که بیشتر به رباعی می پردازد. او راست :
می گفتم عشق و می ندانستم چیست
می گفتم یار و می ندانستم کیست
گر یار این است کی توان بی او بود
ور عشق این است چون توان با او زیست .
دی پیر مغان آتش صحبت افروخت
ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت
از دامن کفر رقعه واری ببرید
آورد و بر آستین ایمانم دوخت .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.