کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوتویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوتویی
لغتنامه دهخدا
دوتویی . [ دُ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دوتو. دوتو بودن . دولایی و دوتایی . انحنا و خمیدگی .لایی منضم به لای دیگر. (یادداشت مؤلف ) : بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام . مسعودسعد. || (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوتایی . نوعی جامه است : دوزم به...
-
جستوجو در متن
-
گوژپشتی
لغتنامه دهخدا
گوژپشتی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) صفت گوژپشت . خمیدگی . انحناء. دوتویی . گوژی : تنی چون خرکمان از گوژپشتی بر او پشتی چو کیمخت از درشتی .نظامی .
-
لثام
لغتنامه دهخدا
لثام . [ ل ِ ] (ع اِ) دهان بند. (منتهی الارب ) : بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام . مسعودسعد.|| روی بند. نقاب .
-
گوژی
لغتنامه دهخدا
گوژی . (حامص ) صفت گوژ. خمیدگی . انحناء. حَدَب . دوتویی : برحسرت شاخ گل در باغ گوا شدبیچارگی و زردی و گوژی و نوانیش . ناصرخسرو.قَوَس ؛ گوژی پشت . (منتهی الارب ).
-
یکتایی
لغتنامه دهخدا
یکتایی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) وحدت . وحدانیت . یگانگی . توحید. (یادداشت مؤلف ). یکتا بودن : خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شدچون من اندر کوی وحدت لاف یکتایی زدم . سعدی .مغنی ملولم دوتایی بزن به یکتایی او که تایی بزن . حافظ. || صمیمیت . یگانگی ...
-
هزارمیخی
لغتنامه دهخدا
هزارمیخی . [ هََ / هَِ ] (ص نسبی ، اِمرکب ) هزارمیخ . (برهان ). جبه ٔ درویشان : دلقش هزارمیخی چرخ و به جیب چاک بازافکنش ز نور و فراویزش از ظلام . خاقانی .تیغ یک میخ آفتاب گذشت جوشن شب هزارمیخی گشت . نظامی .چو گشت نغمه ٔ مرغان صبحگاه بلندهزارمیخی شب ب...
-
یکتو
لغتنامه دهخدا
یکتو. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) یک لا. (یادداشت مؤلف ). یکتا : رشته باریک شد چو یکتو شد. سنائی .عاقبت بر آن قرار دادند که خیمه یکتو سازند دورویه . (جهانگشای جوینی ).اگر من از دل یکتو برآورم دم عشقی عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی . سعدی .- خیط یکتو ...
-
دوتایی
لغتنامه دهخدا
دوتایی . [ دُ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت دوتا. دوتاهی . احدیداب . کوژی . گوژی . انحناء. انحنا. خمی . بخمی . انعطاف . (یادداشت مؤلف ). دولایی (ناظم الاطباء).چفتگی . چفتی . خمیدگی . (یادداشت مؤلف ) : خبر دهد به سیاهی ز روی دشمن میرنشان دهد ز دوتایی به...