کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوبهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوبهری
لغتنامه دهخدا
دوبهری . [ دُ ب َ ] (ص نسبی ) دوبهر. دوبهره . نه دراز نه کوتاه . نه بزرگ و نه کوچک . (یادداشت مؤلف ). مربوع . (ابوالفتوح رازی ). رجوع به دوبهر و دوبهره شود.
-
واژههای همآوا
-
دوبحری
لغتنامه دهخدا
دوبحری . [ دُ ب َ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عروضی ) دوبحر. (یادداشت مؤلف ). ملون . ذوبحرین . رجوع به دوبحر شود.
-
جستوجو در متن
-
چهارشانه
لغتنامه دهخدا
چهارشانه . [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) دارای شانه های پهن و گشاده . با سینه ای پهن و قوی و پشتی فراخ . میانه بالائی با استخوان های درشت و سینه و کتفهای پهن و گشاده . دوبهری . مربوع الخلق . مربوع القامة. || تنومند. رجوع به چارشانه شود.
-
مربوع
لغتنامه دهخدا
مربوع . [ م َ ] (ع ص ) مرد میانه . (منتهی الارب ). مرد نه دراز و نه کوتاه ، ای دوبهر. (مهذب الاسماء). مربوع الخلق ؛ مردی باشد دوبهری . (ابوالفتوح رازی ) (یادداشت مؤلف ). متوسطقامت که نه دراز باشد و نه کوتاه . ربعة.ربع. (از متن اللغة). || مرد تب ربع ...