کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوالک پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوالک پا
لغتنامه دهخدا
دوالک پا. [ دَ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوال پا. صاحب پای پیچان و باریک را گویند. و رجوع به دوال پا شود.
-
واژههای مشابه
-
دوالک باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) حیله ورزیدن ، مکر کردن .
-
دوالک باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) حیله گر.
-
دوالک باختن
لغتنامه دهخدا
دوالک باختن . [ دَ ل َ ت َ ] (مص مرکب ) بازی با دوال و تسمه . || نیرنگ و دغا و دورویی نمودن . (یادداشت مؤلف ). مکر و حیله کردن . (آنندراج ) : ای منافق یا سلیمان باش یا کافر به دل چند باید با خداوند این دوالک باختن . ناصرخسرو.ز گیتی حذر دار و با او د...
-
دوالک باز
لغتنامه دهخدا
دوالک باز. [ دَ ل َ ] (نف مرکب ) دوال باز. آنکه با دوال و حلقه و قلاب بازی می کند و از مردم پول می گیرد. (یادداشت مؤلف ) (از برهان ) : به سم بوس براقت عرشیان محتاج و فتراکت به دست آویز این مشتی دوالک باز آویزان . ناصرخسرو.رگ آن خون بر او دوال اندازر...
-
دوالک بازی
لغتنامه دهخدا
دوالک بازی . [ دَ ل َ ] (حامص مرکب ) دوال بازی . (برهان ) (جهانگیری ). نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت گیرد و آن چنان است که مقامران دوال را دولا پیچند و به نوعی تاه ساخته و پیچ داده بر زمین نهند و سپس دوال از آهن به دست دوال زننده دهن...
-
دوالک باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] davālakbāz دوالباز؛ کسی که دوالکبازی کند: ◻︎ رگ آن خون بر او دوالانداز / راست چون زنگی دوالکباز (نظامی۴: ۵۷۳).
-
دوالک بازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [قدیمی] davālakbāzi ۱. نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم میپیچند و طرف بازی باید سیخ یا میلهای را چنان در میان یکی از حلقهها قرار بدهد که وقتی حریف دوال...
-
دوالبازی،دوالک بازی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی شعبده و شیرینکاری با تسمه و چرخاندن اشیا روی طناب
-
جستوجو در متن
-
مسلمان
لغتنامه دهخدا
مسلمان . [ م ُ س َ ] (ص ) متدین به دین اسلام . (ناظم الاطباء). صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج گوید: مسلمان در اصل «مسلم مان » بوده است ، یعنی مانندمسلم که در ترکیب از دو حرف میم یکی حذف شده است - انتهی . ولی این قول بر اساس نیست و نیز این ...
-
دوال
لغتنامه دهخدا
دوال . [ دَ ] (اِ) چرم . (ناظم الاطباء). چرم حیوانات . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) (جهانگیری ) (لغت شوشتر) : گر عدوی تو چو روی است چو روی تو بدیداز نهیب تو شود نرم چو مالیده دوال . فرخی .پای راست افکار شد چنانکه یک دوال پوست و گوشت بگسست . (تاریخ...