کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دهانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دهانت
لغتنامه دهخدا
دهانت . [ دَ ن َ ] (ع اِمص ) چربی . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
دهانة
لغتنامه دهخدا
دهانة. [ دَ ن َ / ن ِ ] (ع مص ) کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
وَهَم بَند
لهجه و گویش گنابادی
waham band در گویش گنابادی یعنی خفه شو ، چیزی نگو ، سکوت کن ، دهانت را ببند.
-
شکرپای
لغتنامه دهخدا
شکرپای . [ ش َ ک َ ] (ص مرکب ) شکرپا. لنگ . (آنندراج ) : سخن می بشکنی یا وقت گفتن ز تنگی ّ دهانت شد شکرپای . حسن دهلوی (از آنندراج ).و رجوع به شکرپا شود.
-
کبست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کبسته، کبستو، گبست› [قدیمی] kabast ۱. (زیستشناسی) = حنظل۲. زهر.۳. هر چیز تلخ؛ کوشت؛ پهی؛ زهرگیاه؛ شرنگ: ◻︎ روز من گشت از فراق تو شب / نوش من شد ازآن دهانت کبست (اورمزدی: شاعران بیدیوان: ۲۷۵).
-
زبرفوف
لغتنامه دهخدا
زبرفوف . [ زَ ب َ ] (اِ مرکب ) دشنام باشد. (جهانگیری ). دشنام و نفرین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی دشنام آمده مستند به بیت حکیم اورمزدی . (آنندراج ) : یک زبرفوف از دهانت نزد من از دعای عالمی خوشتر بود.اورمزدی (از جهانگیری ).
-
تنگ دهانی
لغتنامه دهخدا
تنگ دهانی . [ ت َ دَ ] (حامص مرکب ) حالت تنگ دهان : تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی . حافظ.رجوع به تنگ دهان و تنگ دهن و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
کمین زدن
لغتنامه دهخدا
کمین زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کمین کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : خاک درچرخ برین می زندچرخ میان بسته کمین می زند.نظامی .فتنه به گوشه های دو چشمت نهان شده ست آفت به کنجهای دهانت کمین زده ست . امیرخسرو(از آنندراج ذیل کمین ).و رجوع به کمین کردن شود.
-
کوچه ٔ شکر
لغتنامه دهخدا
کوچه ٔ شکر. [ چ َ / چ ِ ی ِ ش َ ک َ ] (اِخ ) نام محله ای است بسیار تنگ در اصفهان . (آنندراج ) : اثری هیچ نباشد ز دهانت که تراکوچه ٔ تنگ شکر راه گریز دهن است . محسن تأثیر (از آنندراج ).حرف از آن لب چه عجب مختصر آید بیرون باید از کوچه ٔ تنگ شکر آیدبیر...
-
شکرکوزه
لغتنامه دهخدا
شکرکوزه . [ ش َ ک َ کو زَ / زِ ] (اِ مرکب ) شاید مصحف شکرپوزه و شکربوزه باشد. (یادداشت مؤلف ) : نادیده دهانت که گمان برد که هرگزخوشتر ز شکرکوزه بود پسته سفالی . سیدحسن غزنوی . || نام گیاهی است . (یادداشت مؤلف ) : همچو سگ دربدر به دریوزه خوانده خرزه...
-
فوگان
لغتنامه دهخدا
فوگان . (اِ) فقاع معرب آن است . (فرهنگ فارسی معین ). فقاع . (اسدی ). چیزی است مست کننده که از آرد جو و غیر آن سازند، و بوزه همانست . (از برهان ).- سر گشادن فوگان ؛ پراگندن قطرات با فشار به اطراف همچون پراگندن قطرات فقاع . (فرهنگ فارسی معین ) :می بار...
-
مایه زدن
لغتنامه دهخدا
مایه زدن . [ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) اندکی از ماست ترش شده را درداخل شیر جوشیده کردن تا به ماست تبدیل گردد و یا پنیر مایه را داخل شیر کردن تا به پنیر تبدیل گردد.- امثال :مگر ماست به دهانت مایه زده اند ؛ یعنی چرا جواب نگویی . (امثال و حکم ج 4 ص ...
-
گران آمدن
لغتنامه دهخدا
گران آمدن . [ گ ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) ناگوار افتادن . ناگوار آمدن . دشوار افتادن . || گران آمدن گفتاری به کسی . برخوردن به او : مهر فیروز گفت که اگر بر تو گران نیاید مرابدان مقام شما توانی برد. (تاریخ طبرستان ص 68). یکی عیب است اگر ناید گرانت که بویی...