کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دنیاوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دنیاوی
/donyāvi/
معنی
دنیوی؛ دنیایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دنیاوی
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (ص نسب .) منسوب به دنیا؛ دنیایی .
-
دنیاوی
لغتنامه دهخدا
دنیاوی . [ دُن ْ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به دنیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). جهانی . این جهانی . دنیوی . دنیایی . نقیض اخروی . (یادداشت مؤلف ) : و بعد از آنکه حال دنیاوی ما نیک شده بود... (سفرنامه ٔ ناصرخس...
-
دنیاوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دنیا) [عربی: دنیاویّ] [قدیمی] donyāvi دنیوی؛ دنیایی.
-
جستوجو در متن
-
دنیی
لغتنامه دهخدا
دنیی . [ دُن ْ یی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به دنیا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دنیاوی . دنیوی . دنیایی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنیوی و دنیاوی شود.
-
اخروی
لغتنامه دهخدا
اخروی . [ اُ رَ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اُخری . مقابل دنیوی و دنیاوی .
-
دنیویة
لغتنامه دهخدا
دنیویة. [ دُن ْ ی َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به دنیا. تأنیث دنیوی . دنیایی : امور دنیویه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنیوی و دنیاوی شود.
-
دنیایی
لغتنامه دهخدا
دنیایی . [ دُن ْ ] (ص نسبی ) دنیاوی . دنیوی . || (اِ) مال . مکنت . ثروت . (یادداشت مؤلف ) : از دنیایی آنچه بود ترک کردم الا اندک ضروری . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی حاشیه ٔ ص 2). و مرا از دنیایی چیزی نیست که تاوان بدهم . (قصص الانبیاء ص 142). اح...
-
دنیوی
لغتنامه دهخدا
دنیوی . [ دُن ْ ی َ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب است به دنیا. (منتهی الارب ) (از آنندراج )(از غیاث ) (ناظم الاطباء). دنیاوی . دنیایی . نقیض اخروی . (یادداشت مؤلف ): و می خواستیم که ثمره ٔ آن از حطام دنیوی هرچه تمامتر بیابد. (کلیله و دمنه ). عا...
-
باغ ارسلانی
لغتنامه دهخدا
باغ ارسلانی . [ غ ِ اَ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به باغ ارسلان : هزار دینار میبایدکه درویش باغ ارسلانی دهد... باغ ارسلانی یکدینار از دنیاوی ندارد... آن باغ ارسلانی هزار دینار است . (انیس الطالبین ص 159 و 160). و رجوع به باغ ارسلان شود.
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) عوفی نام او را اسعدبن شهاب ضبط کرده است و گوید اگرچه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع و تنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر خدمت درویشان و اهل دل صرف کرد. قصیده ای از او آورده است و این بیت از آن قصیده است :دل در ...
-
سویت
لغتنامه دهخدا
سویت . [ س َ وی ی َ ] (ع اِمص ) برابری با اعتدال . (غیاث اللغات ). راستی . (مهذب الاسماء). یکسانی و همواری : و آنچه حطام دنیاوی است به مقتضی شریعت مصطفی صلوات اﷲ علیه بسویت قسمت رود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). میان بیوه زنان و ارباب نعمت جاه سویتی به ان...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سید الکل قفطی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به بهاءالدین ، مفسر و محدث مصری و از فقهای شافعی بود. به سال 600 هَ . ق . در قفط (مصر علیا) متولد شد. مدتی منصب قضاء شهر قوص را داشت و پس از آن به اسنا رفت و به م...
-
بوک
لغتنامه دهخدا
بوک . (صوت ) بود که و باشد که ، در هنگام تمنا اظهار کنند و در عربی عسی و لعل گویند. (آنندراج ). مخفف بود که و باشد که ، باشد. کلمه ٔ تمنا است و بعربی عسی و لعل گویند. (برهان ). کلمه ٔ تمنا که در مقام آرزو استعمال کنند مانند لیت و لعل در تازی ... کلمه...
-
حطام
لغتنامه دهخدا
حطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز. (غیاث ). شکسته و ریزه ٔ گیاه و جز آن . (مهذب الاسماء). خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده .قال اﷲ : ثم یکون...