کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دلبر
/delbar/
معنی
۱. کسی که با زیبایی خود دیگری را فریفته و دلباختۀ خود کند؛ برندۀ دل.
۲. (اسم) محبوب؛ معشوق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشوبگر، ترک، جانان، دلارام، دلبند، دلدار، دلربا، دلنواز، صنم، محبوب، محبوبه، معشوق، معشوقه، نگار، ول
دیکشنری
attractive, lover, ravishing, sweetheart, valentine
-
جستوجوی دقیق
-
دلبر
فرهنگ نامها
(تلفظ: del bar) (به مجاز) دارای زیبایی ، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقهی دیگران ؛ معشوق .
-
دلبر
واژگان مترادف و متضاد
آشوبگر، ترک، جانان، دلارام، دلبند، دلدار، دلربا، دلنواز، صنم، محبوب، محبوبه، معشوق، معشوقه، نگار، ول
-
دلبر
فرهنگ فارسی معین
(دِ بَ) (ص فا.) محبوب ، معشوق .
-
دلبر
لغتنامه دهخدا
دلبر. [ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب ، بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. سکنه ٔ آن 796 تن . آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات وبنشن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دلبر
لغتنامه دهخدا
دلبر. [ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان سرآب دوره ، بخش چگنی ، شهرستان خرم آباد. سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از سراب دوره و محصول آن غلات و لبنیات است . ساکنان این ده از طایفه سادات حیات الغیب و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دلبر
لغتنامه دهخدا
دلبر. [ دِ ب َ ] (نف مرکب ) دل بَر. دل برنده . || برنده ٔ دل . دلربا. آنکه دلهای عشاق به حسن و کرشمه برد. (شرفنامه ٔ منیری ). آنکه دل می رباید. (ناظم الاطباء) : ای غالیه زلفین ماه پیکرعیار و سیه چشم و نغز و دلبر. خسروی .مثال بنده و تو ای نگار دلبر من...
-
دلبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] delbar ۱. کسی که با زیبایی خود دیگری را فریفته و دلباختۀ خود کند؛ برندۀ دل.۲. (اسم) محبوب؛ معشوق.
-
دلبر
دیکشنری فارسی به عربی
حبيب , عشيقة
-
دلبر
لهجه و گویش تهرانی
معشوقه
-
واژههای مشابه
-
بش دلبر
لغتنامه دهخدا
بش دلبر. [ ب ِ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل نزدیک مرز افغانستان . سکنه ٔ آن 1452 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آنجا غلات ، لبنیات ، ماهی وشغل اهالی زراعت ، گله داری ، صیادی و صنایع آن گلیم وکرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافی...
-
دستِ دلبر
لهجه و گویش تهرانی
گلدان چینی قیف شکل که دستی آنرا گرفته
-
دلبر ملک باقر
لغتنامه دهخدا
دلبر ملک باقر. [ دِب َ رِ م َ ل ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خواشید، بخش ششتمد، شهرستان سبزوار. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
دل و دلبر
فرهنگ گنجواژه
عاشق و معشوق.