کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دعمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دعمة
لغتنامه دهخدا
دعمة. [دِ م َ ] (ع اِ) ستون خانه . || چوبی که برآن وادیج انگور و مانند آن نهند. دِعام . ج ، دِعَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به دعام شود.
-
واژههای همآوا
-
دَامَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
تداوم دارد
-
جستوجو در متن
-
دعم
لغتنامه دهخدا
دعم . [ دِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ دِعمة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دعمة شود.
-
دعمتان
لغتنامه دهخدا
دعمتان . [ دِ م َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ دعمة. رجوع به دعمة شود. || دو چوب چرخ چاه . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). دعامتان . و رجوع به دعامتان شود.
-
دیرک
لغتنامه دهخدا
دیرک . [ رَ ] (اِمصغر) تیرک . ستون خیمه و جز آن . ستون خیمه . پادیر. پاذیر. شمع. تیرافراشته زیر چادر که حامل چادر است . عمود. ستونه . دعامة. دعام . دعمة. (یادداشت مؤلف ).
-
باردو
لغتنامه دهخدا
باردو. [ رِ ] (اِ) چوبی را گویندکه در زیر درخت میوه دار گذارند تا از سنگینی میوه نکشند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی که در زیر درخت میوه دار برپا دارند تا بر آن تکیه کرده و نشکند. (ناظم الاطباء). دِعْمه . (السامی فی الاسامی ) (منتهی الارب )....
-
تسنید
لغتنامه دهخدا
تسنید.[ ت َ ] (ع مص ) چوب فرا دیوار گذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). چوب به دیوار اندر وانهادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). چوب را زیر دیوار گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استوار کردن و راست کردن چیزی را: سند...
-
پشتیبان
لغتنامه دهخدا
پشتیبان . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) چوبی که بجهت استحکام بر دیوار نصب کنند. (برهان قاطع). بنائی که برای حفظ بنائی دیگر سازند : چه غم دیوار امت را که باشد چون تو پشتیبان چه باک از موج بحر آنرا که باشد نوح کشتیبان . (گلستان ).هرچه از دلها کنی تعمیر پشتیبان تس...
-
وادیج
لغتنامه دهخدا
وادیج . (اِ) چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند. (برهان ). واکیج . چفته . چفته بندی . داربست . چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید. (از منتهی الارب ). چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند. (ناظم الاطباء). چفتی باشد که انگ...