کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگیر کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستگیر کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَزَ
-
واژههای مشابه
-
دستگیر شدن
لغتنامه دهخدا
دستگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گیرنده ٔ دست کسی شدن . یاری ده کسی گشتن . مددکار کسی گشتن . مساعدت کننده شدن . یاریگر شدن : اگر نه گنج عطای تو دستگیر شودهمه بسیط زمین رو نهد به ویرانی . حافظ.تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من پیاده میروم و همره...
-
دستگیر کردن
لغتنامه دهخدا
دستگیر کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن ، چنانکه دزد یا جانی یا فراری را. اسیر کردن : بسیار زینهار خواستند تا دستگیر کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 114). بسیار مردم دستگیر کردند. (تاریخ بیهقی ص 493).سواری برون شد شتابان چو تیرکزایشان یکی را کند دس...
-
دستگیر گردیدن
لغتنامه دهخدا
دستگیر گردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . به بند افتادن : دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر. سوزنی . || یار و مددکار شدن : در این کار گردی مرا دستگیرمسوزان بمن بر دل زال پیر.فردوسی .
-
دستگیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امسک
-
دستگیر شدن
لهجه و گویش تهرانی
متوجه شدن
-
باکمند دستگیر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انشوطة
-
جستوجو در متن
-
اِحْتَجَزَ
دیکشنری عربی به فارسی
توقيف کرد , دستگير کرد , زندان کرد , بازداشت نمود , ضبط کرد , مصادره کرد , در بند کرد , بلوکه کرد
-
افشین
فرهنگ نامها
(تلفظ: afšin) (در اعلام) نام سردار ایرانی که بابک خرم دین را دستگیر کرد ؛ (در اعلام) لقب عام پادشاهان اسروشنه.
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن عدیس بن عمرالبلوی . از کسانی است که تحت الشجرة بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود سپس فرماندهی لشکری را یافت که ابن ابی خذیفه والی مصر برای خلع عثمان روانه ٔ مدینه کرد پس از قتل عثمان به مصر رفت سپس به امر معاویه دستگ...
-
ابواللیث
لغتنامه دهخدا
ابواللیث . [ اَ بُل ْ ل َ ] (اِخ ) (شیخ ...) سمرقندی . آنگاه که زنده چشم و ابواسحاق بن خضر میسوری و ابوموسی و خان زاده ابوالمعالی ترمذی و ابواللیث سمرقندی به قصد جان امیر تیمور گورکان عهد کرده و سوگند خوردند و امیر تیمور آنان را دستگیر کرد ابواللیث ر...
-
روسودان
لغتنامه دهخدا
روسودان . (اِخ ) ملکه ٔ گرجستان که در بین سالهای 620 و 645 هَ . ق . در گرجستان حکومت کرد قشون وی در محلی بنام گرنی با جلال الدین خوارزمشاه مقابله کرد و از وی شکست خورد و جلال الدین دو تن از سرداران روسودان را دستگیر کرد و تا حدود ابخاز تاخت بعد از جل...
-
ذوالنسوع
لغتنامه دهخدا
ذوالنسوع . [ ] (اِخ ) نام مشهورترین قصور یمامه است . گویند آنگاه که کسری به نعمان المنذر فرمان کرد تا حارث بن وعلة را دستگیر کند وی بگریخت و بیمامه شد و بدانجا این قصر بساخت .