دستگیر گردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . به بند افتادن :
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر.
|| یار و مددکار شدن :
در این کار گردی مرا دستگیر
مسوزان بمن بر دل زال پیر.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستگیر گردیدن . [ دَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . به بند افتادن :
دستگیر خلق شد عدل وی از دست ستم
تا نگردد هیچ کس در دست ظالم دستگیر.