کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دستاسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دستاسنگ
/dastāsang/
معنی
= فلاخن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دستاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(دَ سَ)(اِمر.) قلاب سنگ ، فلاخن .
-
دستاسنگ
لغتنامه دهخدا
دستاسنگ . [ دَ س َ ] (اِ مرکب ) فلاخن . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). قلاب سنگ .
-
دستاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دستسنگ› [قدیمی] dastāsang = فلاخن
-
جستوجو در متن
-
دست سنگ
لغتنامه دهخدا
دست سنگ . [ دَ س َ ] (اِ مرکب ) دستاسنگ . (جهانگیری ).فلاخن . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به دستاسنگ شود.
-
فلاخن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فلاخان، فلخمان، پلخمان، فلماخن، فلخم، پلخم› [قدیمی] falāxan آلتی ساختهشده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب میکردند؛ دستاسنگ؛ دستسنگ؛ قلابسنگ؛ قلاسنگ؛ قلباسنگ؛ قلماسنگ؛ کلاسنگ؛ کلماسنگ؛ فلاسنگ: ◻︎ گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر ن...
-
سنگ
لغتنامه دهخدا
سنگ . [ س َ ] (اِ) سنگ در پهلوی به معنی ارزش و قیمت آمده «تاوادیا هَ . 164» . معروف است و به عربی حجر خوانند. (از برهان ). حجر. صخره . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). هر یک از توده های بزرگ و سخت معدنی و طبیعی که دارای ساختمانی صلب و املاح و عناص...