کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دریجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دریجان
/darijān/
معنی
= دریگان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دریجان
لغتنامه دهخدا
دریجان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم . واقع در 42هزارگزی جنوب باختری بم و 38 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ بم به کرمان با 461 تن سکنه . آب آن از دو رشته قنات تأمین می شود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
دریجان
لغتنامه دهخدا
دریجان . [ دَ ] (معرب ، اِ) معرب دریگان است . (آنندراج ). ده درجه از هر برجی باشد وبرای هر دریجانی صاحبی از کواکب سبعه هست و میان ایران و روم و هند در ارباب آنها اختلاف باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). قانونی در علم هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را به س...
-
دریجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از سنسکریت] (نجوم) [قدیمی] darijān = دریگان
-
جستوجو در متن
-
دریگان
لغتنامه دهخدا
دریگان . [ دَ ] (اِ) دریجان . ادرجان . به تلفظ کاف در هندوی نزدیک به گاف فارسی ، مرکب است از دو کلمه ٔ «دِری » که به تبدیل دال و تاء اصلش تری است به معنی سه ، و کانا به معنی بخش و بهر. بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند (چ اروپا ص 307) می نویسد: ثم الا ثلا...