دریگان . [ دَ ] (اِ) دریجان . ادرجان . به تلفظ کاف در هندوی نزدیک به گاف فارسی ، مرکب است از دو کلمه ٔ «دِری » که به تبدیل دال و تاء اصلش تری است به معنی سه ، و کانا به معنی بخش و بهر. بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند (چ اروپا ص 307) می نویسد: ثم الا ثلات و تسمی دریکان و لافائدة فی ذکرها لانها تسمی عندنا دریجانات بعینها. (التفهیم حاشیه ٔ ص 404). و هم او در التفهیم (ص 404) گوید دریگان چیست ؟ هم سیک برجهااند نزدیک هندوان و مردمان ما آن را دریجان خوانند و خداوندانشان بخلاف وجوه ، که نخستین دریجان از هر برجی خداوندش را باشد، و دوم خداوند پنجم برج را از او، و سوم خداوند نهم را» و آنگاه جدول مربوط به خداوندان وجوه و دریگان را آورده است - انتهی . نوعی از اعمال و اشکال نجومی باشد و معرب آن دریجان است . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). در اصطلاح احکامی ، تقسیم هریک برج به سه قسمت و دادن قسمت اولی را به صاحب برج و دوم را به صاحب برج دیگر که از آن مثلثه است و سوم را به صاحب برج دیگر آن مثلثه . مثلاً قسمی از حمل را به مریخ که صاحب برج حمل است دهندو دوم را به شمس که صاحب برج اسد و از مثلثه ٔ ناری است و سوم را به مشتری که صاحب برج قوس و از همان مثلثه است . (یادداشت مرحوم دهخدا). قانونی است در هیئت که در آن صور و اشکال فلکی را به سه طبقه تقسیم کنند. سه یک برجها نزد هندوان . و رجوع به دریجان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.