کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دروص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دروص
لغتنامه دهخدا
دروص . [ دَ ] (ع ص ) شتاب رو، گویند ناقة دروص ؛ یعنی ماده شتر شتاب رو و تندرو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دَرِص . و رجوع به درص شود.
-
دروص
لغتنامه دهخدا
دروص . [ دُ ] (ع اِ) ج ِ دِرص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به درص شود.
-
واژههای همآوا
-
دروس
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (اِ.) جِ درس .
-
دروس
لغتنامه دهخدا
دروس . [ دَرْ رو ] (اِخ ) سابقاً دهی بوده است از بخش شمیران شهرستان تهران . واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری تجریش و در خاور قلهک و جنوب قریه ٔ چیذر و مغرب سلطنت آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). از حدود سال 1326 هَ . ش . تعداد نسبةً کثیری خانه و عمار...
-
دروس
لغتنامه دهخدا
دروس . [ دُ ] (ع اِ) ج ِ دَرس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به درس شود.
-
دروس
لغتنامه دهخدا
دروس . [ دُ ] (ع مص ) ناپدید شدن نشان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناپدید شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || ناپدید کردن باد نشان را،لازم و متعدّی است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). امحاء. طموس . (یادداشت مرحوم دهخدا). ...
-
دروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ درس] dorus =درس
-
جستوجو در متن
-
درص
لغتنامه دهخدا
درص . [ دَ رِ ] (ع ص ) ناقه ٔ تندرو و سریع. (از اقرب الموارد). دَروص . و رجوع به دروص شود.
-
درص
لغتنامه دهخدا
درص . [ دَ ] (ع اِ) بچه ٔ خارپشت و بچه ٔ موش دشتی و بچه ٔ خرگوش و بچه ٔ موش و بچه ٔ گربه و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، أدراص ، دِرصان ، دُروص ، أدْرُص ، دِرَصة. (منتهی الارب ).
-
درص
لغتنامه دهخدا
درص . [ دِ ] (ع اِ) بچه ٔ افکنده ٔ ماده خر. (منتهی الارب ). جنین اتان و ماده خر. (از اقرب الموارد). ج ، أدراص ، دِرْصة. (منتهی الارب ). دِرَصة. أدراص . دِرصان . دُروص . أدْرُص . (اقرب الموارد). || بچه ٔ خارپشت و خرگوش و کلاکموش و موش و گربه و سگ م...