دروس . [ دُ ] (ع مص ) ناپدید شدن نشان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ناپدید شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || ناپدید کردن باد نشان را،لازم و متعدّی است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). امحاء. طموس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || حائض گردیدن زن . (از منتهی الارب ) (از المصادر زوزنی ) (از ذیل اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه . (از منتهی الارب ) (از ترجمان القرآن جرجانی ) (المصادر زوزنی ). قدیمی و کهنه شدن چیزی . (از اقرب الموارد). مندرس شدن : چرا که پوست تو ز آفت عفونت و پوسیدگی دورتر بود و از دروس و ناچیز شدن به سلامت نزدیکتر. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 16). || از بین رفتن اثر و نشان چیزی . (از اقرب الموارد). || نکاح کردن زن را. (از ذیل اقرب الموارد از اساس البلاغة). دَرس . و رجوع به درس شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.