کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درفس
لغتنامه دهخدا
درفس . [ دِ رَ ] (معرب ، اِ) معرب درفش . (یادداشت مرحوم دهخدا). رایت ، و آن معرب از فارسی است . (از المعرب جوالیقی ). نشان بزرگ . (منتهی الارب ). علم بزرگ . (از اقرب الموارد). || جامه ٔ ابریشم . (منتهی الارب ). حریر. (از اقرب الموارد). || (ص ) شتر کل...
-
جستوجو در متن
-
درفسة
لغتنامه دهخدا
درفسة. [ دِ رَ س َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث درفس . ماده شتر بزرگ جثه . || ماده شتر که در دو پهلوی خود گوشت فراوان دارد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). رجوع به درفس شود.
-
درفسی
لغتنامه دهخدا
درفسی . [ دُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به درفس که نام جد عبدالرحمان بن محمدبن عباس بن ولیدبن محمدبن عمربن درفس دمشقی درفسی است که محدث بود.(از الانساب سمعانی ) (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
درفسة
لغتنامه دهخدا
درفسة. [ دَ ف َ س َ ] (ع مص ) برداشتن نشان بزرگ را. (از منتهی الارب ). حمل کردن «درفس » و علم بزرگ را. (از اقرب الموارد). || سوار شدن شتر کلان جثه را. (از منتهی الارب ).
-
درفش
لغتنامه دهخدا
درفش . [ دَ ف َ ] (معرب ، اِ) معرب دِرَفش فارسی . علم بزرگ . (از ذیل اقرب الموارد بنقل از تاج ). || لمعان و درخشش . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). و رجوع به درفس و دِرَفش شود.
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...