درفس . [ دِ رَ ] (معرب ، اِ) معرب درفش . (یادداشت مرحوم دهخدا). رایت ، و آن معرب از فارسی است . (از المعرب جوالیقی ). نشان بزرگ . (منتهی الارب ). علم بزرگ . (از اقرب الموارد). || جامه ٔ ابریشم . (منتهی الارب ). حریر. (از اقرب الموارد). || (ص ) شتر کلان جثه . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || مرد فربه و سطبر. (منتهی الارب ). || اسد و شیر بزرگ . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.