کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درستی
/dorosti/
معنی
۱. درست بودن.
۲. درستکاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاکی، حقیقت، صحت، صحتعمل، صدق، صواب ≠ نادرستی
دیکشنری
accuracy, correctness, exactness, honor, integrity, justice, justness, veracity, morality, principle, probity, rectitude, rightness, soundness, truth, validity
-
جستوجوی دقیق
-
درستی
واژگان مترادف و متضاد
پاکی، حقیقت، صحت، صحتعمل، صدق، صواب ≠ نادرستی
-
accuracy
درستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] معیاری که نزدیکی برایند مشاهدات یک کمیت را به اندازۀ واقعی آن نشان میدهد
-
درستی
فرهنگ فارسی معین
(دُ رُ) [ په . ] (مص ل .) 1 - درستکاری . 2 - تندرستی ، سلامت .
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ رُ ] (حامص ) راستی . (آنندراج ). صدق . صحت . حقیقت . واقع : درشت است پاسخ ولیکن درست درستی درشتی نماید نخست . ابوشکور.که میراث بود از شه کیقباددرستی بدان بد کیان را نژاد. فردوسی .تا نباشد به درستی چو یقین هیچ گمان تا نباشد بحقیقت چو عیان...
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ س َ / دُ س ِ ] (اِخ ) درشتی . نام دختر انوشیروان است که در حباله ٔ بهرام بود. (برهان ) (آنندراج ). و آن مرکب از دُر و ستی است . (از شرح احوال رودکی ص 1105). این نام مأخوذ از هفت پیکر نظامی است ، و اگر برساخته ٔ نظامی نباشد مصحف واستی (=...
-
درستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dorosti ۱. درست بودن.۲. درستکاری.
-
درستی
دیکشنری فارسی به عربی
استقامة , حقيقة , دقة , شرعية , صواب , عدالة ، إِحکام
-
واژههای مشابه
-
information accuracy, accuracy of information
درستی اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] میزان صحت اطلاعات
-
درستی ده
لغتنامه دهخدا
درستی ده . [ دُ رُ دِه ْ ] (نف مرکب ) درستی دهنده . دهنده ٔ درستی . جبار. صحت بخش . مقابل شکننده : درستی ده هر دلی کو شکست شفاعت کن هر گناهی که هست .نظامی .
-
نا درستی
دیکشنری فارسی به عربی
لاانصاف
-
verification & validation, V&V
اعتبار و درستیسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
-
verification plan
برنامۀ درستیسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] بخشی از برنامۀ اجرایی (implementation plan) که روالهای اثبات درستی عملکرد را توصیف میکند
-
forecast verification
درستیسنجی پیشبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایند تعیین درستی یک پیشبینی جوّی ازطریق مقایسۀ وضع هوای پیشبینیشده با وضع هوای دیدبانیشدۀ دورۀ پیشبینی
-
biometric verification
درستیسنجی زیستسنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شناسایی زیستسنجشی