کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 2هزارگزی جنوب خاوری بازار ماسال ، با 441 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ ماسال و راه آن مالرو است . ییلاق آنان سرچشمه های رودخانه ٔ ماسال است و اکثر مالکین دهست...
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهر بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 12هزارگزی باختر میناب و چهارهزارگزی شمال راه فرعی میناب به بندرعباس ، با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ سلاطین و امرا که در عرف هند دربار گویند. (آنندراج ). دربار پادشاهی . سرای سلطنتی . (ناظم الاطباء). خانه ٔ شاه . دربار شاه . || (اصطلاح دوره ٔ قاجاریه ) دارالحکومه . || هر یک از ادارات دولتی . (یادداشت مرحوم...
-
واژههای مشابه
-
درخانه سرخ
لغتنامه دهخدا
درخانه سرخ . [ دَ ن َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری مشیز و سر راه مالرو مهرشهاب به چهارطاق ، با 150 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کلید درخانه
دیکشنری فارسی به عربی
مفتاح
-
واژههای همآوا
-
در خانه
فرهنگ فارسی معین
(دَ نِ یا نَ) (اِ.) 1 - دربار پادشاهی ، سرای سلطنتی . 2 - دارالحکومه ، استانداری (قاجاریه ). 3 - جایی که آدمی در آن سکنی کند؛ منزل . 4 - دولت ، درب خانه .
-
جستوجو در متن
-
latchkeys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاقوها، کلید کلون در، کلید درخانه
-
اَندَرُونى
لهجه و گویش بختیاری
andaruni (مقابل بیرونى) اندرونى، محل زندگىزنان درخانه، محلپذیرایى از مهمانان زن.
-
دریخانه
لغتنامه دهخدا
دریخانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )درخانه . درگاه و دربار پادشاه . (غیاث ) (آنندراج ).
-
دزدرو
لغتنامه دهخدا
دزدرو. [ دُ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) مَعبر تنگ و باریک که دزد تواند رفت . سوراخی درخانه که دزداز آن به درون تواند آمد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کلتان
لغتنامه دهخدا
کلتان . [ ک َ ] (اِ) از جمله ٔ چهارچوب در، آن دو چوب را گویند که درپهلوهای در خانه باشد. (برهان ). بازوهای چارچوب درخانه . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف کلان است . (حاشیه ٔ برهان مصصح دکتر معین ). و رجوع به کلان شود.
-
گره بر ابرو دیدن
لغتنامه دهخدا
گره بر ابرو دیدن . [ گ ِ رِه ْ ب َ اَ دی دَ ] (مص مرکب ) روی ترش دیدن . چهره ٔ عبوس دیدن : بزندان قاضی گرفتار به که درخانه دیدن بر ابرو گره .سعدی (بوستان ).